مامانای اردیبهشت و خرداد۹۹

سلام به همه دوستای عزیزم.

اومدم بگم منم این روزا و شبا مثل خودتونم، شایدم بیشتر شایدم کمتر.

شبا چندین بااااار بیدار میشه، دیگه من این شکلی‌ام🤕🥴🥱

بهناز عزیزم، دوری و تنهایی خیلی سخته.

چون خودمم از خونوادم دورم، لعنت به این مریضی.

خدا نکنه آدم یروز بی حال باشه انگار همه چی دست به دست هم میدن تا آدم بیشتر اذیت شه.

منم یه تایم از خواب روزشو قطع کردم تا ببینم شب چطور میشه، تنها فرقی که کرده اینه همین میندازم روپا میخوابه ولی بیدار شدناش مثل قبله.

خلاصه اومدم بگم من هم یک عدد مادر با وروجک شب تند تند بیدارشو هستم.😆😆😆

آااخ شیرین جون شایانم همینطوره.

کنارش نشستم الکی بلند میشم وایمیستم میزنه زیر گریه.

میگه کلا پیشم باش...

ارزوجون منم ازخانواده ام دورم واقعاسخته بخداخوابشون خوب بشه دیگه ازخداچیزی نمیخوام منم درطول شب 😩😩این جوری وحانیه😏😏این شکلیه بخدادرطول روزنیم ساعت شایدم کمتربخوابه ولی خیلی انرژی داره ازصبح تاشب دنبالشم😁

اره الهه جون بچه نعمته زندگیه ،اگه به خستگی بودهیچ وقت جرات نداشتم سه تابچه داشته باشم همه این هاروزی خاطره میشه واسمون😁

شیرین جون من فکرکردم فقط حانیه همین شکلیه بخداهرجامیرم پشت سرم باگریه میاددلم کباب میشه خودمم ازکت وکول افتادم درس پسرم بازی کردن بااون یکی پسرم حانیه هم که بهم چسبیده پس خوابیدن وگریه کردن وبغل کردن دغدغه ی هممون هست

بهناز جون میخواستم بقیه روهم بنویسم حانیه باانگشت ارسالش کردواقعابدون شوخی میگم تویه مادرنمونه وخوب هستی همیشه اینوبه خودت بگو ان شاءالله این ویروس لعنتی تموم ودلتنگی هاهم تموم بشه وبرگردیم به روزهای قبل 🤲

سلام مامانهای گل

من پستایی که منو ریپلای زده بودین خوندم.دونه دونه جواب نمیدم و چون دیر جواب دادم  دیگه درمورد اون موضوع هم نمیخوام با هرشخص حرف بزنم که بیخود کش پیدا نکنه اما حتی اگه معنی جمله منو اونجوری بگیم که خب خودمون خواستیم باید جورشو بکشیم...بخدا اگه کسی به من بگه ناراحت نمیشم چون بنظرم حقیقتیه که آدمو به فکر میبره و برای مثلا شخصی مثل من که دلم گاهی دستپخت مامان پز  و اماده میخواد ،این حرف سنگین و پرتامل باشه.اما من این جمله رو توی ذهنم حل کردم خیلی وقت پیش.این منم که خیس و خیس با موهای خیس و وز شده و گوشهایی که هنوز توش اب مونده از حموم با بچه میام بیرون و به بچه میرسم و باباش وقتی میاد بیرون قشنگ طبق روال قبلیش خودشو خشک میکنه و به خودش میرسه...یا بچه رو با لباس خشک میدم به باباش،ده دقیقه بعد خیس تحویل میگیرم.شوهرمم میگه تو مامانشی.....اما من این جمله رو قدرت خودم میدونم.چون بچه الان به مامان خیلی وابستست تا بابا.ولی خودم تا خسته میشم میگم خودت خواستی حق نداری انرژیت کم بشه ،این حق بچه هست که تو الان شاد باشی و انرژی برای بازی و راه رفتن داشته باشب.حالا اگه شماها مثل من فکر نمیکنین من عذر میخوام.نباید جمله ای که میتونه برداشتهای دیگه داشته باشه بنویسم.

باید بگم من ناسی رو خیلی دوستش دارم .همچنین الی جون و استارتر مهربون.وقتی اومدم این تاپیک،وجود شما سه نفر خیلی دلگرمی بهم داد .خیلی زیاد.

اما بطور کلی بخدا قصد ناراحت کردن کسیو نداشتم و ندارم.حتی میگم کاش فقط از ناسی عذر میخواستم که اونم ناراحت نباشه.اما بنظرم وقتی دونفر به سوء تفاهم میرسن بقیه وارد ماجرا نشن و صبرر کنن خیلی بهتره.چون دوستی گروهی تبدیل به دوستی تیمی میشه و شرایط بدتر میشه.اینکه ریپلای نزنین و بطور کلی بگین هم باز بنظر مخاطب معلومه که کی هست.

مرسی و ممنون از همتون، از راهنماییهاتون

❤❤❤❤❤🌸🌼🌸🌼🌸🌼🍀☘🍀☘🍀☘🍀💮🌸🌺🌺🌺🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌸🌼🌸🌹🌼🌹🌼🌹🌼🌹🌼🍀☘🍀☘🌹🌹🌹☘🍀☘🍀🌹☘🍀🌹☘🍀

راستی من دوتا نکته رو میخواستم بنویسم واقعا فرصت نشده بود.اما چون خودم خیلی وقت پیش متوجه شدم،همش میگم کاش بنویسم که بقیه نوزادهای عزیز و ناز هم اذیت نشن.اما گاهی هم گفتم پیش پا افتادست حتما مامانا میدونن.بنویسم که خیالم راحت باشه:

لبه های چسبهای پوشک خیلی تیز هستن.مای بیبی و مولفیکس و کانفی ترکیه که اینطوره بقیه مارکها رو نمیدونم.پوست شکمو بدجور اذیت میکنه

دوم اینکه تمام قسمت پوشک رو با دست لمس و چک کنین.من دوبارتاحالا ذره های ریز تیز (که شاید از همون مواد جاذب باشه) توی قسمت کشاله ران بین دولایه پوشک حس کردم.حتی یکیشو اونقدر بد بود که  استفاده نشده انداختم رفت.

🌸🌸🌸

اره بخدا

باور کن من چیزای مختصر یادم میاد

اونم یه کاری حسام بکنه وایییی حلما هم اینطور بودا

دختر بزرگمو که یادم نیس چون فاصله زیاده خخخخخ

چه نکته جالبی بود

من تیزی چسب و حس کردم گاهی

ولی مواد تیز تو پوشک اصلا فکرشم نمیکردم

مرسی که گفتی 

سلام به مامانای پرتوان و خستگی ناپذیر

به قدری این روزها این کوچولوهای پر کار واسمون کار میتراشن که شاید کمتر فرصت میکنم به اینجا سربزنم...

مطمئنم هممون خصوصا مامانایی که بچه اولمون هست توی این روزای کرونایی خیلی داره دست تنهایی بهمون فشار میاره از طرفی هم بی تجربگی واقعا دیگه رمقی برامون نذاشته به نحوی که کوچکترین بی قراری یا بدقلقی جوجه هامون ما رو از پا درمیاره و این سیر و روند طبیعی رو واسه ما تبدیل به یک مشکل خیلی بزرگ و فراتر از تحملمون میکنه...

خواستم بگم اونقدر باهمتون همدردی کردم و خیلی جاها یادخودم افتادم خیلی جاها هم خودمو جاتون گذاشتم...

واقعا دست مریزاد به همتون خصوصا مامان غریبا که هیچ کس از مامان با خواهرشون کنارشون نیستند و یک تنه دارند مادری میکنند...خسته نباشید قهرمانان...

توی این روزای پرمشغله و بی حوصله واستون یک حال خوب از خودِخودش که این فرشته ها رو بهمون بخشید میخوام...

شب همتون پر از آرامش...

فدات مهربونم

عزززیییزززم😘.

فقط ماشاالهه به انرژیاشون.🧿🧿🧿