بهناز واقعا این پسر و من هنوز نشناختم نه خوابش نه خوردنش
دیشب ساعت ۲بازور و گریه خوابیده
صبح ۸شنگول پاشده
بماند که اگر ساعت۵محلش میدادم بیدار میشد
الانم خوابش میاد کلافه س ولی نمیخوابه
یا مثلا گریه میکنه فکر کن یساعته شیر خورده. میگم چشه اخه
آخرین فکر شیر خواستنیه میدم میبینم میخوره خخخخخ
حالا غذا خوردنش یبار از حریره استقبال کرد شاخ دراوردم. دیگه همون یبار
مثلا اونروز زرده اندازه نخود خوشش اومد. امروز با زور خورد
اولین بار انقدر پوره سیبزمینی دوستداشت. الان هر مدل میدم نمیخوره همون دوبار اول
دیگه سخت نمیگیرم. کلا من برا خوردن بچه هام حرص نمیخورم
چون استعداد چاقی داریم. میگم بذار همون کم بخوره عادت به پرخوری نکنه. خودش خواست بخوره
شاید گاهی حسام نصف مرباخوری هم نخوره. قشنگ دهنش میبنده سرشو میبره عقب یا تکون میده نخوره. یعنی کیف میکنم. اونموقع با این کارش خخخخخ
بقول خودت یدونه سوال پرسیدیا
یه طومار جواب دادم 🤦🏻♀️