2737
2734
عنوان

خاطرات بد نامزدی یا عروسی یا پاتختی بیاید تعریف کنیم

| مشاهده متن کامل بحث + 2641 بازدید | 117 پست
واییی عزیزم خیلی ناراحت شدم یعنی دستت تو گچ بود

نه نذاشتم گچ بگیرن هنوزم که هنوزه نمیتونم مشتمو کامل ببندم

شوهرم صورت پلاتین گذاشتن رگ چشمش پاره شده بود کل چشمش خون بود ولی چون دوسال و نیم عقد بودیم دیگه به هیچ دلیلی نمیخواستیم عروسی عقب بیوفته با همون حال عروسی گرفتیم توفیلم عروسیمون چشم شوهرم داغون صورتش ورم کرده😩

اصن یه وضعی بود خدا برای هیچکس نخواد

  ازباران مهربانترنداشتيم،بيشتركه باريد؛عين مصيبت شد...محبت بيش ازحد،مصيبت ميشودجانم؛مصيبت...
با هردستی بدی  باهمون دست پس میگیری نگران نباش عزیزم زمین گرده

من که از خدا فقط همینو میخوام نه نفرین بدش کردم نه هیچی سالم باشه تا آخر ولی سر عقد پسر سومش خود مادرشوهرم همچینش بکنن که تا لحظه آخر بگه غلط کردم و بفهمه از کجاست ولی برادرشوهرمو اذیت نکنن 

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



من روز پاتختی داشتم حاضر میشدم فکو فامیلای شوهرم اومدن بالا گفتن هنوز آماده نشدی یه کم کمکم کردن موهامو سشوار کشیدن خواهر شوهرام نبودن فقط دختر خاله ها و زندایی شوهرم بودم منم اون موقع فقط هفده سالم بود خیلی ساده و پخمه بودم منو دوره کردن گفتن دیشب زن شدی گفتم نه هنوز من نتونستم گفتن چرا گفتن وااا به مادرشوهرت گفتی گفتم نه گفتن وا شاید مشکل داری برو دکتر من اصلا نمیدونستم ازم حرف میکشن چون خیلی دوستانه وارد شدن در حین آماده کردن من این سوالارو پرسیدن بعد از اونا خواهر شوهرم اومد گفت چی پرسیدن ازت گفتم بهش گفت چرا بهشون گفتی به اون مربوط نبود رابطه خصوصیتون من لال شدم بعد اون شب همه فهمیدن من عروس نشدم همه انگار حساس شدن مادرشوهرم مهمون شهرستانی دلشت اصلا این چیزا به مادرشوهرم مهم نیست ولی مثل اینکه مهمونا راجب این موضوع حرف میزدن بعد شوهرمم فهمیده بود گفت خاک تو سرت پسر خاله مم راجب اینکه دیشب اتفاقی نیفتاده بینمون به من متلک انداخته گفت دهن لقه احمق گفتم خب من چه بدونم ازم پرسیدن .انقدر استرس کشیدم چهل روز بعد عروس شدم با کلی دعوا و مشاجره ده سال گذشته ولی هر وقت یادم میفته از خودم بدم میاد میگم من بچه بودم چرا بقیه باهام اینجور رفتار کردن بیشورا

2742

ما وقت عقدمون سه بار ب دلیل مردن فامیل تالار کنسل کردیم

اخرش ک خواستیم عقد کنیم تالار جا نداشت و عقد تو خونه گرفتیم

جمعیت زیاد خونه جوابگو نبود و ....

برا عقدم گل نقره خریدیم دادم ببرن تزیین کنن،رفته بودن گند زده بودن وقتی گلدون گلو دیدم دلم میخواس گریه کنم بخاطر خوش سلیقگی گلفروش

❤و افوض امری الی الله،ان الله بصیربالعباد❤                           (۱۵آبان۹۸)اولین فرشته کوچولوی مامان!هنوزحس شیرین بودنتو با بابایی باورنکرده بودیم که تنهامون گذاشتی،کنجدمن😔 میشه تو از خدا بخوای یه نی نی دیگه بذاره تو دل مامان؟اخه من و بابایی خیلی داریم غصه میخوریم😭(۳خرداد۹۹)خدایاشکرت که تست من مثبت شد،خداجون میشه این بار قلب کوچولوشم بزنه و سالم بیاد توبغلم،خدایا امیدم به خودته ناامیدم نکن💗(۲۱خرداد۹۹)قلب کنجدم زدخدایاشکرت که صدای قلبشو شنیدم🌷

ولی عروسی خواخرشوهرم دلم خنک شد

توعروسی من پدرشوهرومادرشوهرم نه تالار میگرفتن نه ارایشگاه درست وحسابی ونه آتلیه

میگفتن باید ارزون ترین جا باشه هرچند من بجز تالار رفتم اونجاهایی که دوست داشتمولی عروسی خواهرشوهرم حنا پول ندادن بره آرایشگاه رفت به دروع گف من همراه عروسم بلکه ازش کم پول بگیرن 

سرویس بدل براش اوردن که خیییییلی تابلو بود بدل هست

خدایا امیدم تویی پس نگاهی به دل شکسته م کن تا همه بفهمن من تورو دارم،خدایا میگن خدا وقتی دوست داره صدای یه بنده شو زیاد بشنوه دیر آرزوشوبرآورده میکنه ولی اخه اگه دوستم داری چرا طاقت دیدن ناراحتی هامو داری؟خدایا نمیگم بنده ی خوبی برات بودم ولی بدهم نبودم وقتی برمیگردم به عقب می بینم آدمای بد گیرم انداختی.خدایا همه جوره دوست دارم پس همه جوره هوامو داشته باش.خدایا نگاهی به تنهایی هام بندازکه همیشه با اشک سپری میشه دیگه خسته شدم وقتی مامانم یا آبجیام بهم زنگ میزنن صدامو عوض میکنم نفهمن گریه کردم وهزاران حرف دیگه که بین منو توخودمونی هست.                     دوستت دارم محبوب من
عمدی بود.خنچه لوازم آرایشم یادش رفت؟از بچگی آرزوووووووووو داشتم عروس بشم واسم خنچه لوازم آرایش درست ...

نگران نباش گلم برای من خریدی نکردن چه برسه خنچه بیارن هرچی رسید ک ب ضررش بود گف رسم نیست 


هفت خان رستمی بود رد کردین ها😂😂

اره بخدا😂😂😂😂 باورم نمیشد عروسیمه😂 همش میگفتم خدایا کسی تو عروسیم نمیره فقط😂

  ازباران مهربانترنداشتيم،بيشتركه باريد؛عين مصيبت شد...محبت بيش ازحد،مصيبت ميشودجانم؛مصيبت...
2740
واییی آتیش نگرفتی

چه میشد کرد!!!

ما انسان بودیم، تا زمانی که، نژاد ارتباطمان را از هم گسست،مذهب جدایمان کرد،سیاست تقسیممان کرد،و ثروت طبقه‌بندیمان کرد.شاید روزی دوباره انسان شویم.          پ.ن: تو جوش عاقبت ما مزن که در صف محشر/ کسی سوال اگر کرد می دهیم جوابی!
من روز پاتختی داشتم حاضر میشدم فکو فامیلای شوهرم اومدن بالا گفتن هنوز آماده نشدی یه کم کمکم کردن موه ...

عزیزممممم چقد بیشعور بودن ک اصلا پرسیدن به اونا ج حالا تو بچه بودی

من روز پاتختی داشتم حاضر میشدم فکو فامیلای شوهرم اومدن بالا گفتن هنوز آماده نشدی یه کم کمکم کردن موه ...

تقصیر اونایی که تنهات گذاشتن هم بوده ها اگر میدونستن فامیلاشون فضول بیشعورن باید از قبل بت میگفتن یا اصلا نمیراشتن بااونا تنهاباشی

ولی عروسی خواخرشوهرم دلم خنک شد توعروسی من پدرشوهرومادرشوهرم نه تالار میگرفتن نه ارایشگاه درست وحسا ...

دعا کن سر مادر شوهر منم بیاد بلاهایی ک سرم آوردن هنوزم ک هنوزه دلم پره میاد خونم دلم میخواد دستشو بگیرم پرتش کنم بیرون

عمدی بود.خنچه لوازم آرایشم یادش رفت؟از بچگی آرزوووووووووو داشتم عروس بشم واسم خنچه لوازم آرایش درست ...

بچه ها خنچه وسایل ارایش چیه؟

منم نداشتم

خدایا امیدم تویی پس نگاهی به دل شکسته م کن تا همه بفهمن من تورو دارم،خدایا میگن خدا وقتی دوست داره صدای یه بنده شو زیاد بشنوه دیر آرزوشوبرآورده میکنه ولی اخه اگه دوستم داری چرا طاقت دیدن ناراحتی هامو داری؟خدایا نمیگم بنده ی خوبی برات بودم ولی بدهم نبودم وقتی برمیگردم به عقب می بینم آدمای بد گیرم انداختی.خدایا همه جوره دوست دارم پس همه جوره هوامو داشته باش.خدایا نگاهی به تنهایی هام بندازکه همیشه با اشک سپری میشه دیگه خسته شدم وقتی مامانم یا آبجیام بهم زنگ میزنن صدامو عوض میکنم نفهمن گریه کردم وهزاران حرف دیگه که بین منو توخودمونی هست.                     دوستت دارم محبوب من
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز