2733
2734
عنوان

خاطرات بد نامزدی یا عروسی یا پاتختی بیاید تعریف کنیم

| مشاهده متن کامل بحث + 2665 بازدید | 117 پست

من برای جای ترک های پوستی بعد از زایمانم از روغن آنتی استرچ مارک برند آنانه استفاده کردم که یک برند سوییسی بود.

 برای من واقعا مثل معجزه عمل کرد. حتما تو دوران بارداری قبل از ایجادترک ها یا تا وقتی که ترک ها هنوز قدیمی نشدن و قرمز هستن استفاده کنید که زود برطرف بشه. برای ترک های ایجاد شده با چاقی یا لاغری هم عالیه. لینکشو میزارم چون میدونم دغدغه خیلی از ماماناس

تقصیر اونایی که تنهات گذاشتن هم بوده ها اگر میدونستن فامیلاشون فضول بیشعورن باید از قبل بت میگفتن یا ...

آره دقیقا همینو میخواستم بهشون بگم اصلا حرف زدن بلد نبودم مثل ماست بودم نتونستم به خواهر شوهرم بگم وقتی اونا اومدن بالا چرا شما نیومدید .بعضی وقتا شوهرم میگه من واسه اون شب آرزو داشتم تو شب عروسیمو کوفت کردی انگار بعد از چند سال هنوز عقده داره 

من وسط مراسم اومدم بچه فامیل مونو بلند کنم دامنم تا روی زانو بود....دولا که شدم دامنم برگشت روخودم ...

😂😂😂😂😂😂😂

  ازباران مهربانترنداشتيم،بيشتركه باريد؛عين مصيبت شد...محبت بيش ازحد،مصيبت ميشودجانم؛مصيبت...
عمدی بود.خنچه لوازم آرایشم یادش رفت؟از بچگی آرزوووووووووو داشتم عروس بشم واسم خنچه لوازم آرایش درست ...

اشکال نداره عزیزم تنت سالم باشه منم دارم میسوزم ک دسته گل نداشتم مادرش میتونست یادآوری کنه حتی ماشینو ک شوهرم گل زده بود خواهرشوهرم میگف وای ما ک رسم نداریم این کارا چیه اخه

دعا کن سر مادر شوهر منم بیاد بلاهایی ک سرم آوردن هنوزم ک هنوزه دلم پره میاد خونم دلم میخواد دستشو بگ ...

انشاالله به خدا منم

یادم دم عروسی من دختر خاله م نوزده سالش بود فوت کرد

چهلمش میفتاد درست روز عروسی من

این قدر سر این استرس گرفتم

هرچی میگعتم پدرشوهرم یه هفته عروسی رو عقب نمی نداخت

چون اگه تواون روز میگرفتیم هیچ کدوم از فامیل هامون نمی اومدن

باهزار التماس ودعوا قبول کردن یه هفته عقب انداختیم 

زد دایی مادرشوهرم فوت کرد حالا نوبت اونا شد التماس کنن ماقبول کنیم عروسی عقب بیفته ولی از خجالت شون عقب ننداختن چون می دونستن چقدر منو اذیت کردن

خدایا امیدم تویی پس نگاهی به دل شکسته م کن تا همه بفهمن من تورو دارم،خدایا میگن خدا وقتی دوست داره صدای یه بنده شو زیاد بشنوه دیر آرزوشوبرآورده میکنه ولی اخه اگه دوستم داری چرا طاقت دیدن ناراحتی هامو داری؟خدایا نمیگم بنده ی خوبی برات بودم ولی بدهم نبودم وقتی برمیگردم به عقب می بینم آدمای بد گیرم انداختی.خدایا همه جوره دوست دارم پس همه جوره هوامو داشته باش.خدایا نگاهی به تنهایی هام بندازکه همیشه با اشک سپری میشه دیگه خسته شدم وقتی مامانم یا آبجیام بهم زنگ میزنن صدامو عوض میکنم نفهمن گریه کردم وهزاران حرف دیگه که بین منو توخودمونی هست.                     دوستت دارم محبوب من
انقد خانواده شوهر اذیتم کردن شب عروسیم که تو مجلسم اشکم در اومد تو ماشین تا خونه گریه کردم خونه رسید ...

خدانگذره از همیچین ادمایی اخه یکم انصاف ندارن ک این دختر با کلی آرزو داره میاد خونه شما

حساب کنید من از در ارایشگاه اومدم بیرون دیدم شوهرم پیراهنش تو شلوارش نیست موهاشو انگار کاسه گداشته بود کوتاه کرده بود ریشاشو نزده بود کفشاش واکس نداشت بعد ماشین گل نزده بودن حالا خونوادش فقط به مهمونای خودشون میرسیدن مهمونای ما قاشق نداشتن اما اونا براشون مهم نبود هنوز مهمونای ما نرفته بودن بساط ت راه انداخته بودن بعد کیک بزرگ رو اول بین خودشون تقسیم کردن بشقابا همه استیل بود یه دره هم کمک شوهرم نداده بودن

نه نذاشتم گچ بگیرن هنوزم که هنوزه نمیتونم مشتمو کامل ببندم شوهرم صورت پلاتین گذاشتن رگ چشمش پاره شد ...

واییی عزیزم خیلی ناراحت کنندست کاش میرفتی دکتر یا حداقل ۳ ماه عقب مینداختید

هنو دیر نشده عروسی دختر عا اون عفریته ها جبران کن

من اصلا روم نمیشه حتی به صمیمی ترین کسم حتی از خواهر خودم که باهاشم راحتم نپرسیدم زن شدی یا نه منو بچه گیر آورده بودن

حساب کنید من از در ارایشگاه اومدم بیرون دیدم شوهرم پیراهنش تو شلوارش نیست موهاشو انگار کاسه گداشته ب ...

وایی عزیزم از این بدتر دیگه نمیشد خدا میدونه تو چی کشیدی

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687