من ۴ تا جاری دارم که باهاشون محترمانه و در حد احوالپرسی و مسایل روزمره صحبت می کردم.کلا هم آدم بی آزاری بودم تو عمرم یعنی تا جایی که ذهنم یاری می کنه آزارم به یه مورچه هم نرسیده ولی نمی دونم چرا یه آدم انقدر می تونه بدذات باشه.خلاصه بگم یه روز خونه ی مادرشوهر بودم جاریمم با بچش بود من خیلی بچشو دوست داشتم و همیشه براش لباس و عروسک و کش مو و ... می خریدم اون بچه هم منو خیلی دوست داشت کلی گریه کرد که باید زن عمو رو ببریم خونمون به خاطر بچش رفتم خونش. یه بی احترامی بزرگ تو خونش بهم کرد یعنی یه تیکه انداخت بهم شوهرمم اونجا بود ولی چیزی نگفت. خودمم چیزی نگفتم و با دل شکسته از خونش زدم بیرون ولی تصمیم گرفتم دیگه یه کم حریما رو حفظ کنم که نخواد بهم نزدیک بشه و پررو.اون کوچه بازاری و پرروه من رسمی و اهل احترام.خلاصه دیگه زیاد تحویلش نمی گرفتم فقط سلام علیک می کردم تا اینکه یه روز که خونه ی مادرشوهرم بودیم اونم بود به اونا گفتش که فلانی(من)خیلی خودشو می گیره و با من سرسنگینه چون من اونروز بهش فلان حرفو زدم خواهر شوهرمم گفت خب حرفت زشت بوده اونم گفت واقعا که بی فرهنگه که برداشت بد کرده.منم گفتم بی فرهنگ شمایی که همش سرت تو زندگی دیگرانه و خلاصه بحث بالا گرفت و ما قهر کردیم با هم.و تو این مدت هر کی بهم می رسه ماجرای دعوامونو می دونه و همه جا ماجرا رو عوضی و به نفع خودش تعریف کرده و خیلی دروغ بهش اضافه کرده یعنی به خدا سرم به زندگی خودمه ولی هر کی بهم می رسه یه سری دروغ از سمت جاریم تحویلم میده حتی می خواسته رابطه ی منو همکارمو به هم بزنه.چون من از اون کوچکتر هستم مادرشوهرم عید بهم گفت برو خونش آشتی.گفتم مادرجون احترام بزرگی کوچیکی نداره و احترام هر کسی دست خودشه اون به من فحش داده تهمت زده و رفته همه جا جار زده و سخن چینی کرده و کلی دروغ گفته بازم من برم منت کشی؟؟؟؟نمیرم.مادرشوهرم اینا هم از عید خونه ی من نیومدن و روابط به هم ریخت و قطع شد تو این مدتم همش با شوهرم دعوا داشتیم چون به خاطر خانوادش منو عذاب میده.واقعا خدا رو خوش میاد یکی با نادونی و حرف نسنجیده و دروغ و تهمت و سخن چینی اینطوری یه زندگی رو تلخ کنه و یه خانواده رو از هم بپاشه؟؟؟راستش فکر نمی کردم جاریم بتونه انقدر رو زندگیم تاثیر منفی بذاره.
گاهي اوقات خسته ميشم از بچه داري،كلافه ميشم از بيداري هاي شبانه،دست تنها تو ي شهر غريب كه هيچكسو نداري بياد تا پيشت احوالت رو بگيره داغونم ميكنه،(اما)مهم اينه كه پسرم حالا تو بغلمه،همدم تنهايي هامه*****خدايااااشكرت*****تيكر بارداري دوممه💞خداياشكرت💓
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
میشه ازتون خواهش کنم برای سلامتی مادرم دعا کنید حتی فقط در حد یک صلوات مادرم خیلی سختی کشیده رنگ خوشی ندیده و توی زندگی من هیچی برای من با ارزش تر از مادرم نیست هر کی برای مادرم دعا کنه منم برای آرامش زندگیش و رسیدن به تمام آرزو هاش دعاش میکنم😚اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجه تیکر تولد دو سالگی پسر عزیزم هست مادرت قربون چشمات بشه😍😍😍😍
حال ما با دود و الکل جا نمیآید رفیق💔 زندگی کردن به عاشقها نمیآید رفیق💔 روح ما آبستن یک عمر تنها بودن است💔 طفل حسرت نوشمان دنیا نمیآید رفیق 💔 دست هایت را خودت ها کن اگر یخ کردهاند💔 از لب معشوقههامان ها نمیآید رفیق...💔
امیدوارم .خدا اونی که از دلت میگذره و آرزوت هست رو برآورده کنه .حاجت دل منم بده و فرزندم به بالاترین سطح و مقطع در زندگی برسه و غرق در خوشبختی و شادی باشه و فردی موفق باشه .الهی آمین
من ندارم و ازاین باب ناراحتم حس میکنماگه میداشتم دوستای خوبی میشدیم
عمرا از جاری دوست در بیاد حسادت در ذات جاری ها هست دوست دارن همیشه همه اونا رو خوب بدونن تا جای که من تجربه داشتم از هم زن دایی هام هم از جاری های خودم
فقط 8 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !
1
5
10
15
20
25
30
35
40
میشه ازتون خواهش کنم برای سلامتی مادرم دعا کنید حتی فقط در حد یک صلوات مادرم خیلی سختی کشیده رنگ خوشی ندیده و توی زندگی من هیچی برای من با ارزش تر از مادرم نیست هر کی برای مادرم دعا کنه منم برای آرامش زندگیش و رسیدن به تمام آرزو هاش دعاش میکنم😚اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجه تیکر تولد دو سالگی پسر عزیزم هست مادرت قربون چشمات بشه😍😍😍😍
به نظرم کار درستی کردی نرفتی، اما با مظلوم نمایی بیشتر و احترام بیشتر به همسرت اونو بیار تو تیمت ، همسر ادم باهاش هم دل باشه هیچ کس جرات نمیکنه دخالت کنه بگه تو برو عذر خواهی
عزیزم اون موقع باید رفتوامدو ب حداقل میرسوندی حتی خونه مادر شوهرتم سرسنگین برو درکت میکنم منم با خاهر شوهرم دعوام شد همه جا ب نفع خودشون حرف زدن من که نمیبخشمشون هیچ وقت
کاربر حسنکم هستم😔گریزانم ازین مردم که با من به ظاهر همدم و یه رنگ هستند ولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دوصد پیرایه بستن💔