طلاق عاطفی چیه بابا
ببین نمیدونم چن سالته ولی من ۱۹ سالنه یه سال اول زندگیم جهنم بود وابستگی شدید به شوهرم روری ده بار زنگ میزدم بهش تو خونه دعوا و گریه و زاری که تو نباید بری سرکار
زنگ میزدم التماس که بیا خونه ناهار
یه وقتی به خودم اومدم .گفتم بسه اویزونی
خودش میومد میگف دیگه زنگ نمیزنی بس
الان داره دورم میگرده مثل پروانه
شوهری که وقتی ناراحت میشدم و تا خود صبح گریه میکردم عین خیالش نمیومد الان کافیه یه حرفی بزنه من قهر کنم چنان منتمو میکشه و التماس میکنه بیا و ببین
خودش هرروز بهم زنگ میزنه
تازه دعوامونم میشد میش بالام اینا میگفت اره دخترتون نمیذاره من برم سرکار
زبونش دراز بود
بس خاهر من زنگ نزن مردا فک نمیکنن از محبت زیادی فک میکنن داریم اذیتشون میکنیم زنگ نزن