با اینکه عشقم الان پیشم نیست ولی تا لحظه ی آخر با اون تلفنی صحبت میکنم
یه مقدار نماز قضا دارم میشینم بکوب نمازامو میخونم
گفتم همه زیاد رفتن تو حس مرگ پس حالشون رو عوض کنم😂😂😂
میرم خانوادم و همسرمو میبینم
دلم میخاد کنار اونا زندگیم تموم شه
برای پسرم یه چیزایی مینویسم تابزرگ شد بخونه و میبرمش خونه ی مامانمینا اونجا خانوادمو میبینم بغلشون میکنم میبوسمشون داداشامو بابامو❤❤❤❤پسرمو امانت میذارم پیششون باهمسرم میریم بیرون تا موعد اش برسه کنار همسرم خوش میگذرونم
از خدامیخوام منو ببخشه و منتظر مرگ میمونم
توروخدا انقد تاپیک منفی نزنید دیگ منه امیدوار اشکم در اومد الان چه برسه با ادمای نا امید😭
دلم خواست برم عشقمو بغل کنم... عشقی ک تو حسرتشم... بعد تو بغلش همونجوری بمیرم...
گریه م میگیره و میرم اینستاگرام و به عشق سابقم پیام میدم و میگم خواهش میکنم تلفنی باهام حرف بزن
من زیاد فکر میکنم به این موضوع چه خوب میشد باخبر میشیدیم واقعا
کارهام خیلی زیادن
شاید فقط برسم توی نامه بنویسم
و
میرم جایی که موقع رفتنم بچه هام منو نبینن
کلا وقتی به مرگ فک‌کردین ، با خودتون گفتین ما راحت می میریم😂😂😂😂ما با مدیریت اشتباه می میریم😂😂😂😂این مرگ هایی رویایی فقط مثلش توی فیلم تایتانیک اتفاق میوفته😂😂😂😂😊
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
53 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
