خونه مادرشوهرم روستاس خواهر شوهرم بخواد بره بهشون سر بزنه یا ب شوهر من میگه ک داره میره اونم ببره یا ب برادر شوهرم میگه در حالی ک خودشون ماشین دارن ففط شوهرش وقت نمیکنه بره یه چند باری من گیر دادم ک چرا تو میبری مگه وظیفه توئه حالا شوهرم ازم قایم میکنه مثلا یه عالمه سفارش هندونه داده بود چند تایی واس ما اورد چند تا هم برده بود واس خواهرشوهرم ولی بمن نگفت یا دوچرخه بچه خواهرشوهرمو برد درست کنه بمن نگفته بود یااونروز خواهرش اس داده بود کی میای دنبالمون شوهر منم پیامشو پاک کرد ک من نبینم بهش گفتم چرا پاک میکنی گفت دیدم تو حساسی گفتم پاک کنم دلتو صاف کن چیز پنهونی بین ما نیست واقعا من بیخودی حساسم؟اخه ما تو دوران عقدیم در اینده قراره با خواهرشوهرم تو یه ساختمون زندگی کنیم نگرانم ک همه ی کاراشونو شوهر من بخواد انجام بده ب نظرتون رفتار درست چیه چ جوری برخورد کنم ک کمتر کارای بقیه بیوفته رو دوش شوهرم
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
شوهر من تا 2سال بعد از ازدواجمون دقیقا همین شکلی بود. من خیلی عذاب میکشیدم. خیلی دعوا داشتیم سر این قضیه. اخه منم دقیقا ی خواهرشوهر اویزون مث شما دارم. شوهر من برای تمام خواهر و برادراش و حتی جاریم مث خدمتکار بود. دگ تبدیل ب وظیفه شده بود. خواهرش حتی برای ارایشگاه رفتنشم ب شوهرم زنگ میزذ ک ببرتش. بعد از 2سال و البته با جنگیدن من ،متوجه شد ک فقط خودشه ک داره برای دیگران کار انجام میده و دیگران براش هیچ کاری انجام نمیدن . الانم خیلی خیلی خیلی کم شده
هر چیزی حد و حدودی داره وقتی بچه خودش بابا داره ب شوهر این چه مربوطه دوچرخشو تعمیر کنه
به هر حال خواهرو برادرن عزیزم باهم بد باشنم ولی باز هم علاقه شدیدی بهم دارن ولی زن و شوهر میتونن طلاق بگیرن و جدا بشن و اسمی از هم نیارن ولی اونا نمیتوننن هرچی باشه علاقه بینشون خیلی زیاده