کاش آدم ها مثلقورمه سبزیبودن،نصف روز میزاشتیشون تو یخچال و صدبرابر بهتر از قبل میشدن....⚠️در اثر هوس شبانه و قبول نکردن نام اینجانب نام کاربری ته دیگ با قورمه سبزی را برگزیدم لطفا از هرگونه فحش دادن پرهیز نمایید🌹🙂
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من تکنیک زبرا رو بلدم ولی فقط با پودر کیک درست کردم
چه جور کیکی خوبه براش؟
هوس کردم درست کنم الان
((📖تاپیک کتابخوانی📖))((🎵تاپیک آهنگ🎵))در دیدگان آینهها گوئی حرکات و رنگها و تصاویر وارونه منعکس میگشت و برفراز سر دلقکان پست و چهرۀ وقیح فواحش یک هالۀ مقدس نورانی مانند چتر مشتعلی میسوخت. خورشید مرده بود، خورشید مرده بود و فردا در ذهن کودکان مفهوم گنگ گمشدهای داشت. آنها غرابت این لفظ کهنه را در مشقهای خود با لکهٔ درشت سیاهی تصویر مینمودند. مردم، گروه ساقط مردم، دلمرده و تکیده و مبهوت در زیر بار شوم جسدهاشان از غربتی به غربت دیگر میرفتند و میل دردناک جنایت در دستهایشان متورم میشد. آه، ای صدای زندانی... آیا شکوه یأس تو هرگز از هیچ سوی این شب منفور نقبی به سوی نور نخواهد زد؟ آه، ای صدای زندانی... ای آخرین صدای صداها... (فروغ فرخزاد- آیههای زمینی)
کاش آدم ها مثلقورمه سبزیبودن،نصف روز میزاشتیشون تو یخچال و صدبرابر بهتر از قبل میشدن....⚠️در اثر هوس شبانه و قبول نکردن نام اینجانب نام کاربری ته دیگ با قورمه سبزی را برگزیدم لطفا از هرگونه فحش دادن پرهیز نمایید🌹🙂
من اولین بارم بودولی عالی شده قیافش محشره فقط نمیتونم عکس بزارم نمیدونم چراوگرنه میزاشتم
نوش جانت
دستور پختشو میخوام عزیزم اگه از سایت یا پیجی برداشتی اسمشو بگی ممنون میشم
((📖تاپیک کتابخوانی📖))((🎵تاپیک آهنگ🎵))در دیدگان آینهها گوئی حرکات و رنگها و تصاویر وارونه منعکس میگشت و برفراز سر دلقکان پست و چهرۀ وقیح فواحش یک هالۀ مقدس نورانی مانند چتر مشتعلی میسوخت. خورشید مرده بود، خورشید مرده بود و فردا در ذهن کودکان مفهوم گنگ گمشدهای داشت. آنها غرابت این لفظ کهنه را در مشقهای خود با لکهٔ درشت سیاهی تصویر مینمودند. مردم، گروه ساقط مردم، دلمرده و تکیده و مبهوت در زیر بار شوم جسدهاشان از غربتی به غربت دیگر میرفتند و میل دردناک جنایت در دستهایشان متورم میشد. آه، ای صدای زندانی... آیا شکوه یأس تو هرگز از هیچ سوی این شب منفور نقبی به سوی نور نخواهد زد؟ آه، ای صدای زندانی... ای آخرین صدای صداها... (فروغ فرخزاد- آیههای زمینی)