سلام خوبید من تازه عضو شدم
خاستم یکم باهاتون درددل کنم شاید اروم شم من الان تقریبا یک سالوهشت ماهی میشه ازدواج کردم خیلییی مشکلات زیادی با همسرم داشتم از خیانت همسرم بگیرید تا چیزای خیلی کوچیک اما واقعا الان همش ب گذشته فکر میکنم همش ب شوهرم شک دارم شوهرم ی خصلت خیلی بد داره ک دروغ زیاد میگ مثلا برای چیزای خیلیییی کوچیک ی دروغی سر هم میکنه ک کاری ب کارش نداشته باشم
همش خواستم بامهربونی و گذشت بهش بفهمونم ک کارش اشتباهه اما انگار ن انگار...خیلی توجهش بهم کم شده توی هیچ چیزی نظر منو نمیخاد یا وقتی نظرمو میگم برعکسشو انجام میده خسته شدم واقعاااا.دیشبم باز دعوام شد بعد از کلی بیکاری لباس فروشی داره باز میکنه میخاد فروشنده خانم بیاره منم چون زیاد بهش اعتماد ندارم مخالفت کردم اما اون گف میخام بیارم ببینم بعدش چی میشه بهش میگم خب من بیام پیشت قبول نمیکنه میگ تو محل دوس ندارم تو باشی...خسته شدم واقعاااا
ببخشید زیاد شد