2737
2734

سلام عشقام چطورید؟ من از بچگی رویاهایی داشتم که هنوزم که هنوزه نتونستم ازشون دل بکنم. از بچگی دوست داشتم بازیگر بشم. یه جا که دوربین و لوکیشن فیلمبرداری میبینم ناخودآگاه پاهام سست میشه و کلی گریه میکنم. فکر نکنین نخواستما. خیلی تلاش کردم نشد. مانع اولش تفکر خانوادم بود. که دختر نباید بازیگر بشه. دوست داشتم دفاع شخصی کار کنم ولی میگفتن دختر نباید رزمی کار کنه.دوست داشتم پلیس باشم ولی از دیدشون دختر نباید پلیس بشه. من عااااشق کار دوبله هستم. جون میدم برا صدا ولی از نظر بابام آخرین باری که با هم بحث کردیم باید کلا دور صدا و سیما رو خط میکشیدم. به اجبار رشته ی تجربی رو انتخاب کردم. درس خوندم ولی درسم خوب بود. معدل دیپلمم رو با 18 گرفتم. تو کنکور لجم گرفت. بدجوری سه سال پشت سر هم کنکور دادم. سال اول که تو سوالا دنبال اشتباها میگشتم. سال دوم گرفتم خوابیدم سر جلسه. سال سوم هم رو پاسخنامم طراحی کردم. 😄آخه به نظرم میومد این راه اشتباهیه که نباید ادامش بدم. خدا میدونه پدرم چقدر برای درس خوندنم زحمت کشید. با این که وضع مالی خوبی نداشتیم از غذاش میزد واسه من کتاب میخرید. خلاصه برام کم نمیذاشت. ولی من نمیخواست به اجبار زندگی کنم. من عااااشق هنرم. از دل و روده ی آدمیزاد خوشم نمیاد. خون میبینم چندشم میشه. یکی خون دماغ میشه من دستمو سریع میشورم. آخه چطوری میتونستم پزشکی یا پیراپزشکی بخونم. تو رو خدا بابامو متهم نکنید. تو همه این مدت بابام دنبال بهتذینا واسه دخترش بود.حالا اگر چیزیم شد بخاطر عدم آگاهیش بود. گذشته ها گذشته. اگر بخوام از سنگایی بگم که افراد مختلف جلو پام گذاشتن یه کتاب میشه. آخرین بارم همسرم بود. با وجود اینکه قبلا تو خواستگاری درباره آرزو ها و اهدافم بهش گفته بودم اما اونم مخالفت کرد... دیگه امیدمو از دست داده بودم... فکرشو بکنید هروقت کسی رو میبینم که به هدف و شغل دلخواهش رسیده هم برا اون خوشحال میشم و هم برا خودم متاسف. امروز نتیجه های کنکور اومد. همه کنکوری های فامیلمون جاهای خوب و رشته های دلخواهشون قبول شدن خدا رو شکر. ولی من امروز کلی گریه کردم.... 😔

چیزی که باعث شد این تاپیکو بزنم این بود که شوهرم دیروز یه دفعه ای ازم پرسید تو بچگی چه آرزویی داشتی که بهش نرسیدی؟؟ بعدم شروع کرد آرزو هاشو گفتن. اکثرشون مادی بودن و من نمیتونستم کاری براش بکنم. اما یه جرقه تو مغزم زد. تا کی مث مرده ها بشینم و بقیه برام تصمیم بگیرن؟ تا کی حسرت موفقیت بقیه رو بخورم؟ تا کی اجازه بدم مهر بی عرضه رو پیشونیم زده بشه؟ میخوام شروع کنم. مبارزه کنم برای هدفم. میخوام تلاش کنم. اگر کسی میتونه راهنماییم کنه حتما کمکم کنه. هیچ کار خدا بی حکمت نیست. امیدم به خودش. ولی اگر میشه راهنماییم کنید تا شروع کنم. تا به همه بفهمونم عروسک خیمه شب بازی نیستم که هر جور اونا خواستن زندگی کنم. به امید خدا شوهرم وقتی ببینه مصمم هستم اونم کم کم کمکم میکنه. 🌹

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

فقط تا اینجا و دو جمله‌ی بعدش رو خوندم 


با این که وضع مالی خوبی نداشتیم از غذاش میزد واسه من کتاب میخرید. خلاصه برام کم نمیذاشت....



درسته پدرتون باید کمی بهتر فکر میکردن اما از رفتار شما که زحماتشو به باد دادی بیشتر بدم اومد...


صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ   سوره بقره آیه ۱۸                       ((لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ)) 
2728

اگر درس خونده بودی و این سه سال رو هدر نداده بودی سه سال دیگه میتونستی با درآمد خودت بری مدرسه بازیگری. نمیدونم الان شغلی داری یا نه ولی پول زیادی میخواد آموزش گاه های بازیگری، اتفاقا رویای دور از دسترسی نیست 

2738
به نظر من درس منافاتی با بازیگری نداشت درستو می خوندی لااقل دانشگاه قبول می شدی تا پدرت خوشحال بشه.

من از اول اشتباه کردم. من تجربی رو انتخاب کردم تا پدرم خوشحال بشه. تا کجا باید پیش میرفتم؟ چی قبول میشدم تا بیشتر خوشحالش کنم؟ من دختریم که از در بیمارستان میرم داخل گلاب به روت دل و رودم رو بالا میارم. حتما باید درس میخوندم و بعدشم میرفتم سر کار تا خوشحالش کنم؟ قبول دارم که در قبال زحماتش کار بدی کردم ولی نمیتونستم تا آخرش ادامه بدم. واقعا در توانم نبود. 

عزیزم من در جایگاهی نیستم که قضاوتت کنم یا متهم بدونمت

هیچوقت برای جبران دیر نیست

من اطلاعی از موسسه های اموزشی ندارم ولی میتونی از کنکور هنر شروع کنی و بازیگری یا تئاتر بخونی 

امیدوارم موفق بشی ♡ 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز