دیروز با شوهرم جر و بحث شدید داشتیم که برای اولین بار دست روم بلند کرد، اون که همیشه ادعاش میشد دست بزن نداره، البته منم زدمش، دستشو گاز گرفتم جوری که زخم شده و میگه جاش هست البته من ندیدم چون از دیروز تا حالا بهش نگاه نکردم، دیروز ظهر بعد از دعوامون رفت سر کار و شب هم بعد از کارش که ساعت ۱۰ تموم میشه رفت جلسه خانوادگی بدون من، از روز قبلش گفته بود که میره، منم رو این چیزاخیلی حساسم، بعدشم تا یک و نیم شب نیومد خونه، خدا میدونه چقدر حرص خوردم و اذیت شدم، یه دختر نه ماهه دارم، تا ۱۲ شب منتظرش موندم حتی جاشو انداختم لباس و شلوار خونه ایش رو پهن کردم روش و گریه کردم و گفتم انگار پیشمی خونه ای، بچه م خوابید هرکار میکردم خوابم نبرد فقط فکر میکردم و اذیت میشدم وقتی دیگه مطمئن شدم نمیاد قفل در رو از پشت انداختم و رفتم بالا مامانمو بیدار کردم و رفتم پیشش درد دل کردم و گریه کردم و بعد خوابیدم تازه داشت خوابم سنگین میشد که دیدم هی داره آیفون بالا رو پشت هم میزنه، همین که دیدمش با اینکه آنقدر از دستش حرص خورده بودم خوشحال شدم همین که در رو باز کردم گفت برا چی بدون اجازه من اومدی بالا؟ بزنم تو دهنت دندونات خرد شه؟ گفتم تنهایی می ترسیدم بعد اومد بالا کلی با مامانم جر و بحث کرد گفت چرا وقتی تصادف کردم نصف خرج خسارت ماشین رو ندادی؟ (مامانم ماشینش داده دست ما سوار شیم، از اول که همه خرجهاش مامانم میداد به جز بنزین، تا اینکه یک سال پیش توافق کردیم خرج های تعمیرگاه و بیمه و اینا همه چی نصف نصف بشه با این وجود مامان من یک سوم ما هم سوار ماشین نمی شد همش دست ما بود و شوهرم خیلی سوار میشد تا اینکه یه شب که منو شوهرم سوار ماشین بودیم بی احتیاطی کرد و تصادف کرد و کوپن بیمه کند داد طرف مقابل و انتظار داشت حالا که پشت فرمون بوده و تصادف کرده هم بازم مامان من نصف خرج های تعمیرگاه و صافکاری رو بده اما مامان من نداد چون راننده نبود چون مقصر نبود مگه غیر اینه؟ از اون روز همینطورش که با مامان من لج بوده دیگه بدتر شد که چرا نصف هزینه نداره و زده زیر قولش، حالا مامان من بعد از مدتها پله های پشت بومش نرده استیل کرده میگه چطور برا این کار پول داشتی؟ خلاصه کنم براتون شوهرم خیلی زور میگه خیلی حرف ناحق میزنه نمیدونم از کجاش و کدومش براتون بگم، دلم خیلی خونه هم از خودش هم مادرش و خانواده ش، دارم دق میکنم) الانم صبح تا حالا رفته خونه مادرش هیچ خبری ازش نیست، بگید با این مرد چه کنم؟
مقصر خودتی عزیزم
همش تهدیدم میکنه میگه بچه رو با خودم میبرم، میگه باید بیام اونجا خونه مادرش زندگی کنم، دلم میخواد از ته دل نفرینش کنم خیلی عذابم میده خیلی اذیتم میکنه، با حرف هاش و نیش زدناش داغونم میکنه همش جلوی من از زنهای دیگه تعریف میکنه با این کارش به مرز جنون میرسم، دیروز هم سر همین دعوامون شد، از یه زن دیگه تعریف کرد گفتم تو که منو نمی پسندی برا چی باهام ازدواج کردی؟
شوهرت داماد سر خونست
حتما دارن میشینن زیر پاش زیادی رو بهش دادید.خونه مامانت میشینید؟؟
مامانت ماشینو بگیره خونه هم بگیره بهش بگید برو ی خونه بگیر . مرتیکه پول پرست پرو
وای چقد روش زیاد ببخشید بی عرضه
تو زن گرفتی اون شوهر کرده
بهد کتک نباید کوتاه میومدی تویه زنه ضعیف ووابسته ای
شوهرت خیلی پرروئه خونه مفت ماشین مفت تازه زبونشم درازه
وا
ببخشید توهین میکنم هار شده زیادی تحویلش گرفتی.واسه چی اوردیش توخونه خودتون باید خرج زندگی به گردنش می بود میفهمید دنیا دست کیه.الانم هر کاری کنی نمیتونی درستش کنی چون بد عادتش کردی
آره پایین خونه مادرم زندگی میکنیم حالا چند وقته داره سوئیت خودش که یه طرف خونه مادرشه تکمیل میکنه که منو ببره اونجا، به قول خودش ما اینجاییم مادرم راحته امنیت داره آخه من یتیمم بابام فوت کرده یه خواهر یه برادر دارم هر کدام یه جایی زندگی میکنن، میگه از مادرت دورت میکنم، میخواد منو عذاب بده، مادرشو هفت تا خواهراش هم زیر پاش نشستن، خیلی پشیمونم از ازدواجم با این آدم، کاش بچه نداشتم
ارسال نظر شما
