همیشه از شوهرم خواسته م تنها خونشون نره،باهم بریم اونم قبول کرده،از عید تا الان سه بار هرچند به مدت کم اما رفته،همیشه به حرفم و خواسته هام گوش میداد اما کاملا عوض شده
مادر شوعرم دعا توی یخچالش داره که مثلا بزنه توی ای بده به بچه ش،بخودم دیدم،شوهرمم میدونه
قبولم داره اما همش میگه هیچ وقت به زندگی ما اثر نمیکنه
خودمم ادم معتقد نیستم اما بخدا تنها دعوای این سالهای ما مادرشه