سلام
اول راجب خودم بگم بدون اغراق یه پسر خیلی مذهبی (منطقی) ، خوش قیافه ، بسیار جدی و خشک و خیلی حساس. حقیقتش توی دانشگاه هم خیلی خاطر خواه داشتم
اما داستان از این قراره که من تاحالا با هیچ دختری ارتباط عاطفی و عاشقانه نداشتم علیرغم وجود 100% شرایط ولی یه اتفاق کاری باعث شد با دختر خانمی اشنا شم (غیر حضوری ) که وضع زندگیش خیلی بد بود از نظر روحی و زندگیش به یه کاری بستگی داشت که باید براش انجام میدادم حقیقتش من شرایطش رو دیدم و کار رو براش انجام دادم. و تمام شد و ورفت.
بعد از چندین ماه پیام داد و راجب خودش برام گفت همینطوری چندین روز ادامه پیدا کرد این گفتگو و ...
که متاسفانه نمیدونم چطوری ولی شرایط طوری پیش رفت که یه قرار حضوری ترتیب دادیم و همو دیدیم و حتی توی این بین فقط صحبت از کار و درس و ... بود و تمام شد و رفت.
حالا مشکل من اینه که من چون در ارتباط با جنس مخالف خیلی ضعیف هستم از یکی از دوستام کمک گرفتم که تازه باهاش اشنا شدم و جریان رو براش تعریف کردم و راهنمایی کرد و تمام شد و رفت.( به قصد ازدواج که الحمداالله جور نشد.)
صحبت اصلی :
اما منی که تا حالا با هیچ دختر خانمی نبودم و ...حالا با خودم ماه هاست که احساس سرافکندگی و شرمساری دارم که چرا اومدم و یه نقطه ضعف از خودم به یه آدم غریبه دادم؟؟بسیار پشیمانم و افسوس میخورم که چرا چیز مخفی خودمو بر ملاکردم اون موقع این بعد مسئله رو درک نمیکردم...
اما منی که خیلی فرد مذهبی هستم اگه یه روز این بابا قضیه رو پخش کنه چی چطور با این آتو مقابله کنم.