من باید 12 شهریور پریود میشدم این ماه...اما از چند روز قبلش درد پریودم خیلی کم و گاهی حس میکردم...یه شب که موقع خواب داشتم زیارت عاشورام رو میخوندم باز درد کمرم رو حس کردم و باخودم گفتم ای بابا.. اینم که جواب نمیده خصوصا برای من که دیگه اصلا نمیده وقتی اعتقاد ندارم..دیگه نمیخونم از فردا. ولش کن توکل به خدا هرچی خودش بخواد و واقعا حالم گرفته شد..
رفتم خوابیدم...نزدیک نماز صبح خواب دیدم دوتا بچه تقریبا 1 ساله یا کمی بیشتر که لباس سیاه پوشیده بودند و عبای دورسرشونم سیاه بود و هردو سربند سبز بسته بودند. اینقدر این دوتا سفید و تپلی وناز و یه جورایی مظلوم بودن و خیلی خوشگل...یهو یه صدایی اومد که به یکی از بچه ها اشاره کرد و گفت این پسر امام حسینه(وای هنوزم مو به تنم سیخ میشه یادم میوفته) منم نگاه کردم و چیزی نگفتم اونها هم فقط منو نگاه میکردن...بعد به بچه دوم اشاره کد و بچه اومد سمت من کمی و صدا گفت بیا شیرش بده...گفتم من؟ من شیر بدم؟...من که اصلا سینه هام شیر نداره...صدا گفت چرا داری..شیرش بده و بچه اومد و چسبید به سینه ام و یهو از خواب پریدم و دیدم نردیک اذان صبحه...
واقعا تعجب کرده بودم از این خواب و خیلی شوکه بودم اما بازم حقیقتش جدی نمیگرفتم که باردار باشم...اما چند روز بعدش که پریود نشدم و بی بی چک زدم متوجه شدم باردارم..یادم اومد که نذر کرده بودم هم 40 شب زیارت عاشورا بخونم هم جوراب بندازم توی گهواره حضرت علی اصغر...
من دلم دوقلو میخواست و دختر...حالا نمیدونم قسمت چی باشه...بعدا میام خبر میدم..
انشاالله همه منتظرا حاجت روا بشن