صبح دخترم زنگ زده بهش میگه مامان جون دلم برات تنگ شده اونم گفت با مامانت و بابات شام بیا اینجا.. دخترم هم کلی ذوق کرده. آخه خیلی به مادر شوهرم وابسته هست... حالا زنگیده میگه مادر دوستم دعوتم کرده نذری.. حالا شما شب میاید خونه ما یا نه؟ 😒😒بعد از یک ماه که میخاستیم بریم اینجوری گفت ..حرصم ازش اومده بالا