4 ماهه عقدم. روز تولدم مادرشوهر و خاهرشوهرم الکی باهام بحث کردن. الان یک ماهه خونشون نمیرم. انگار نه انگار یه سراغی ازم نمیگیرن
کلا خاندان شوهر برات مهم نباشن
این حجم از بی توجهی برام قابل هضم نیس
دلت برای ی مشت احمق گرفته
بی خیالشون باش
می دونی چرا
چون لایق ارامشی
اصلا برات مهم نباشه
درست میشه غصه نخور صبر کن دوران عقدت تمومشه بعد میرین..ی بهشون کمکم تلافی میکنی عزیزم اینکه چیزی نیس روز تولد من اومدن نامزدیمونو بهم زدن رفتن
هیچ قوم شوهری خوب نیستن مگر یک در هزار هرچقدرم خوب باشن بازم کرمشونو میریزن و حسودی میکنن چون فک میکنن عروس پسرشونو گرفتهههه تو تو دوران عقد یه گوشتو در کن یکی دروازه دایورت کن روی کو..نت فعلا تا بری سر خونه زندگیت اونموقس ک میافتن التماس تووووو ک پسرشونو نوشونو ببری خونشون
نمیتونم بگم اهمیت نده چون واقعا موضوع مهمیه
حق داری ناراحت باشی
منم تا یادم میاد خواهرای شوهرم چه رفتارای زشتی کردن بعد هم جلو شوهرم ننه من غریبم که ما فلان کردیم براش بهمان کردیم خودش قدرنشناسه خودشونو عزیز میکردن و منو از چشم شوهرم مینداختن
منم الان ۱ ماه و نیمه با دوتاشون قطع رابطه کردم
یعنی قبلا در حد یه سلام بود الان همونم نیست دیگه
حالم خیلی خیلی بهتره به خدا
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
