بخاطر عشق به شوهرتون از کدوم اشتباهات خانوادش چشم پوشی کردین ؟

من بعضی وقتا گریه میکردم و خیلی حساس شده بودم چون تک دخترم داداشمم همزمان نامزد بود مثلا من حلقه نقره خریدم سرویس ۳ میلیونی برداشتم چون شوهرم اونقدر پول نداشت کسی هم نداشت کمکش کنه حتی برادر بزرگش ولی خب بابام به داداشم کمک میکرد مثلا حلقه اون ۶ میلیون بود یا سرویسش ۱۵ میلیون شد ولی خب پدرم نمیذاشت من گله کنم به شوهرم چون اولا کاری از دستش برنمیومد بعدشم پسر خوبی بود از همه مهمتر ما خودمون همو خواسته بودیم 

من بر عکس شوهرم همیشه باهام دعوا داشت که چرا جوابشون نمیدی

اره.خیییلی پرروعه.

بعد فک کن ظهرا میومد خونم ک تو ظهر مسلما واسه یه تازه عروس ک کار خونه رو تازه یاد گرفته سخته سریع خونشو جم کنه، مثلا میومد میرف ب شوهرم میگف خونتون ریخت و پاشه، حالا در صورتی ک مثلا خودش میدید مبلارو داستم جارو میزدم فقط جارو برقی و کوسن های مبلا رو زمین بود، 

یا مثلا ساعت ۱ هم حتی کارم داشته باشه زنگ بزنه میگه خواب بودی؟ اخر یبار گفتم مادر جان ساعت ۱ ظهر خرس نمیخابه ک من بخابم ، دختراش تا ۱۲ خوابن همش، یه دختر داره ۲۴ سالشه قد گااااو نمیدونه، میخوره میره اتاقش، 

یا واسه خورشت فسنجون ک تازه ۵ دیقه هم نشده بود ک بار گذاشتم اومد خونمون سر بزنه ، به زبون خودشون ب سوهرم میگف فسنجونش خیلی اب داره خرابش کرده، شوهرمم ضایع کرد خندید گف ستاره میدونی مامتن چی میگه و حرفای مادر شوهرمو گف،گفتم نه از کجا باید بدونم، چیزی ک در باره ی منه رو فارسی نمیگه که ، وقتی ب زبون خودش میگه پس ینی نمیخاد من بفهمم، دیگه صداش در نبومد.

یبارم سر سفره ک مهمونمون بود برگش گف قیمه چقد لپه داره،بازم با لهجه خودشون، بعد با تیکه برگش گف قیمه ت شیرین شده مث خودت و یه لبخند زد، منم نه گزاشتم نه ورداشتم گفتم شیربنی ازخودتونه مامان جون

همش.

ببخشید اما کاملا با نظرت مخالفم.بستگی به شعور داره.کسی که شعور نداره احترامش هم کنی پر رو تر میشه.به قرآن من تا حالا بهشون کوچکترین حرف و توهینی نکردم.هیچی.اما به قول شوهرم اونا خیالشون راحت بود من جواب نمیدم راحت میتازوندن. هر چه هم بیشتر احترام گذاشتم فکر کردن خبریه و بیشتر توهین کردن

پدرت کاش بشما هم کمک میکرد 

خب این یه خصلت خوبه

جواب دادن یا ندادن؟ من الان خیلی پشیمونم که جواب ندادم چون بیشتر دردش رو دلم مونده

هرچی و هرجور. زیاد برام فرقی نمیکنن . خیلی از کاراشون ناراحت میشم و تو دلم نگه میدارم گاهی به همسرم میگم.مالی کلا بهش کمکی نکردن ولی به برادرش خیلی کمک کردن. ولی وقتی ادم یکیو میخواد باید باهمه خوبیو بدیاش بخواد

پست قبلی گفتم بعضی ازخونواده هادرک ندارن شعورشون نمیرسه که کسی که احترام میکنه ازترسش نیست فقط میخوادادب وشعورش وبه شمانشون بده نه اینکه شماهاسوئه استفاده کنید دراین صورت فقط بایدصبوربود

ای خداااااا.بنظرم تا جایی که امکان داره رابطه ات رو به صفر برسون.منم تصمیم بر همینه یه سلام علیک و خداحافظ والا همسرم یه ماموریت دو ماهه رفت فقط گریه مبکرد خودش رو میزد به غش تو دلم گفتم تو که به قول خودت اینقدر عاشق پسرتی چرا یه قدم براش برنمیداری.حالم ازش به هم میخوره.یه خونه داشتن میتونستن اونو بفروشن یه خونه بهتر بخرن بدن به تنها پسرشون اما اینقدر زیر پای پدرشوهرم نشست که رفت یه زمین خارج از شهر تو یه روستا به نام خودش خرید که به ارزوش رسیده باشه از پارسال که قراربوده باغ درست کنه اونجا رو یه نهال کوچیکم نکاشتن.وااای که هرچی بگیم از این کثافطا کم گفتیم

دقیقا اونا فکر میکردن من میترسم و بی زبونم برا همین خواهرش به خودش جرات میداد جلو من تلفن بده به شوهرم😔

پدرم خیلیییی کمک کرد من تو بعضی چیزا دوست نداشتم اون کمک کنه مثلا حتما شوهرم باید خرید عروسی رو خودش انجام میداد دقیقا رسم و رسوم رو باید انجام میداد برام حالا یه کم کمتر وگرنه یه سرویس طلا که قیمتش چند برابر اونی بود که شوهرم خرید پدرم سر عقد هدیه داد با شیش تا النگو همین الانش پدرم برای پسرم که به دنیا نیومده یه وانیکاد طلت و چشم نظر طلا داده ساختن یا تو خرید خونه کلیییی کمکمون کرد