2737
2734
عنوان

کتابخوانی (فیلی11)

| مشاهده متن کامل بحث + 1795 بازدید | 140 پست
خوندم آناکارنینا رو.دوست داشتم ولی توضیحاش خستم میکرد. اگ کتاب های روسی اینجورین پس جنگ و صلح رو نخ ...

جنگ و صلح طولانی ترینشونه که :))

کتابای داستایوفسکی ملایم ترن از این نظر :))

((📖تاپیک کتابخوانی📖))((🎵تاپیک آهنگ🎵))در دیدگان آینه‌ها گوئی حرکات و رنگها و تصاویر وارونه منعکس می‌گشت و برفراز سر دلقکان پست و چهرۀ وقیح فواحش یک هالۀ مقدس نورانی مانند چتر مشتعلی می‌سوخت. خورشید مرده بود، خورشید مرده بود و فردا در ذهن کودکان مفهوم گنگ گمشده‌ای داشت. آنها غرابت این لفظ کهنه را در مشق‌های خود با لکهٔ درشت سیاهی تصویر می‌نمودند. مردم، گروه ساقط مردم، دل‌مرده و تکیده و مبهوت در زیر بار شوم جسدهاشان از غربتی به غربت دیگر می‌رفتند و میل دردناک جنایت در دستهایشان متورم می‌شد. آه، ای صدای زندانی... آیا شکوه یأس تو هرگز از هیچ سوی این شب منفور نقبی به سوی نور نخواهد زد؟ آه، ای صدای زندانی... ای آخرین صدای صداها... (فروغ فرخزاد- آیه‌های زمینی)
موافقم. و سعی میکنم همیشه بیام اینجا. جاودانگی برام جالبه ولی حالتی داره که نمیشه مثل رمان خوند و ر ...

من دلیلم فقط شخص خود هوتن شکیباست :))

تنها کتاب صوتی دیگه ای که گوش دادم کیمیاگر بود اونم باز دلیلم فقط شخص خود محسن نامجو بود :))

((📖تاپیک کتابخوانی📖))((🎵تاپیک آهنگ🎵))در دیدگان آینه‌ها گوئی حرکات و رنگها و تصاویر وارونه منعکس می‌گشت و برفراز سر دلقکان پست و چهرۀ وقیح فواحش یک هالۀ مقدس نورانی مانند چتر مشتعلی می‌سوخت. خورشید مرده بود، خورشید مرده بود و فردا در ذهن کودکان مفهوم گنگ گمشده‌ای داشت. آنها غرابت این لفظ کهنه را در مشق‌های خود با لکهٔ درشت سیاهی تصویر می‌نمودند. مردم، گروه ساقط مردم، دل‌مرده و تکیده و مبهوت در زیر بار شوم جسدهاشان از غربتی به غربت دیگر می‌رفتند و میل دردناک جنایت در دستهایشان متورم می‌شد. آه، ای صدای زندانی... آیا شکوه یأس تو هرگز از هیچ سوی این شب منفور نقبی به سوی نور نخواهد زد؟ آه، ای صدای زندانی... ای آخرین صدای صداها... (فروغ فرخزاد- آیه‌های زمینی)


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اگه نمیپسندی انا کارنینا رو احتمالا اونم نپسندی.ولی کتابای روسی رو من بنا به تجربه اینجوری میخونم که ...

با اسم های طولانی و نسبت هاش گیج نمیشم.خیلی محیط اطراف شخصیت ها رو توصیف میکنه.اگ گندمزار ها خونه روستایی و ...

ممنون ک راهنماییم کردی

الهم صلی علی محمد و آل محمد و علی اهل بیته

من تازه۱۹۸۴تموم کردم

الانم دارم جنایت ومکافات رومیخونم

۱۹۸۴فوق العاده بود

نیلوفر و باران در تو بود خنجر و فریادی در من،فواره و رؤیا در تو بود تالاب و سیاهی در من، در گذرگاهت سرودی دگر گونه آغاز كردم...
2731
من تازه۱۹۸۴تموم کردم الانم دارم جنایت ومکافات رومیخونم ۱۹۸۴فوق العاده بود

۱۹۸۴ خیلی قشنگه.خیلیم ترسناکه زندگی تو همچین خفقانی.اما یه جاهاییش منو یاد ایران خودمون مینداخت😆😅قلعه حیوانات هم قشنگه عزیزم از همین نویسندس ،جرج اورول

۱۹۸۴ خیلی قشنگه.خیلیم ترسناکه زندگی تو همچین خفقانی.اما یه جاهاییش منو یاد ایران خودمون مینداخت😆😅ق ...

اونم خوندم.خیلی جذاب بود واسم اره دقیقا هردوش😅

نیلوفر و باران در تو بود خنجر و فریادی در من،فواره و رؤیا در تو بود تالاب و سیاهی در من، در گذرگاهت سرودی دگر گونه آغاز كردم...

من کتابی که تازگی تمومش کردم، کتابیه که این روزا خیلی معروف شده: داستان ندیمه 

بعد از اینکه کتاب رو تموم کردم شروع کردیم به دیدن سریالش

داستانش علمی تخیلی و dystopian هست (تو فارسی می گن ویران شهر، در مقابل آرمان شهر) مثل کتاب 1984 یه جامعه ای که از نظر سیاسی اوضاع دیکتاتوری وحشتناکی داره

محوریتش هم زنان هست

الهام این کتاب هم از برخورد مذهبی های تندروی امریکایی تو سالهای اولیه شکل گیری کشور امریکا با زنان بوده، هم محدودیت زنان کشورهایی مثل ایران و افغانستان


این سبک کتاب ها میان بدترین حالت ممکن برای یک اجتماع رو به تصویر می کشن تا در واقع با بزرگنمایی، هشدار داده باشن


نویسنده ش مارگارت اتوود هست که کلا تمرکزش روی زنانه، اما نگاهش کاملا بی طرفانه س طوری که نمی فهمی داره از چیزی دفاع می کنه یا رد می کنه فقط حقایق رو از هر دو طرف ماجرا بیان می کنه

کتابش جذاب و پرکشش و البته وحشتناک و دردآوره، (سریالشم همینطور، با اینکه خیلی بیشتر از کتاب به داستان شاخ و برگ داده و تا حدی متفاوته از نظر روند اتفاقات و شخصیت پردازی ) اما کتاب خیلی زود تموم میشه یعنی بیشتر شبیه یه طرح و ایده ی خوبه که زیاد پرداخته نشده


اما تا 10 روز آینده ادامه ای که نویسنده بعد از 35 سال به این کتاب نوشته منتشر میشه


من نسخه انگلیسی این کتاب رو خوندم که تو ایران موجوده، اما اطلاعی ندارم که ترجمه ش هم موجود هست یا نه فقط می دونم سهیل سمی نشر ققنوس چند سال قبل منتشر شده (احتمالا با سانسور فراوان) اما خب هم چنان شما رو دعوت می کنم به دیدن سریالش


((📖تاپیک کتابخوانی📖))((🎵تاپیک آهنگ🎵))در دیدگان آینه‌ها گوئی حرکات و رنگها و تصاویر وارونه منعکس می‌گشت و برفراز سر دلقکان پست و چهرۀ وقیح فواحش یک هالۀ مقدس نورانی مانند چتر مشتعلی می‌سوخت. خورشید مرده بود، خورشید مرده بود و فردا در ذهن کودکان مفهوم گنگ گمشده‌ای داشت. آنها غرابت این لفظ کهنه را در مشق‌های خود با لکهٔ درشت سیاهی تصویر می‌نمودند. مردم، گروه ساقط مردم، دل‌مرده و تکیده و مبهوت در زیر بار شوم جسدهاشان از غربتی به غربت دیگر می‌رفتند و میل دردناک جنایت در دستهایشان متورم می‌شد. آه، ای صدای زندانی... آیا شکوه یأس تو هرگز از هیچ سوی این شب منفور نقبی به سوی نور نخواهد زد؟ آه، ای صدای زندانی... ای آخرین صدای صداها... (فروغ فرخزاد- آیه‌های زمینی)
من تازه۱۹۸۴تموم کردم الانم دارم جنایت ومکافات رومیخونم ۱۹۸۴فوق العاده بود

واقعا 1984 عالیه مخصوصا ما که تو ایرانیم بیشتر درکش می کنیم

((📖تاپیک کتابخوانی📖))((🎵تاپیک آهنگ🎵))در دیدگان آینه‌ها گوئی حرکات و رنگها و تصاویر وارونه منعکس می‌گشت و برفراز سر دلقکان پست و چهرۀ وقیح فواحش یک هالۀ مقدس نورانی مانند چتر مشتعلی می‌سوخت. خورشید مرده بود، خورشید مرده بود و فردا در ذهن کودکان مفهوم گنگ گمشده‌ای داشت. آنها غرابت این لفظ کهنه را در مشق‌های خود با لکهٔ درشت سیاهی تصویر می‌نمودند. مردم، گروه ساقط مردم، دل‌مرده و تکیده و مبهوت در زیر بار شوم جسدهاشان از غربتی به غربت دیگر می‌رفتند و میل دردناک جنایت در دستهایشان متورم می‌شد. آه، ای صدای زندانی... آیا شکوه یأس تو هرگز از هیچ سوی این شب منفور نقبی به سوی نور نخواهد زد؟ آه، ای صدای زندانی... ای آخرین صدای صداها... (فروغ فرخزاد- آیه‌های زمینی)
2740
۱۹۸۴ خیلی قشنگه.خیلیم ترسناکه زندگی تو همچین خفقانی.اما یه جاهاییش منو یاد ایران خودمون مینداخت😆😅ق ...

دقیقا قلعه حیوانات هم اتفاقاتش خیلی خیلی ملموسه :))

((📖تاپیک کتابخوانی📖))((🎵تاپیک آهنگ🎵))در دیدگان آینه‌ها گوئی حرکات و رنگها و تصاویر وارونه منعکس می‌گشت و برفراز سر دلقکان پست و چهرۀ وقیح فواحش یک هالۀ مقدس نورانی مانند چتر مشتعلی می‌سوخت. خورشید مرده بود، خورشید مرده بود و فردا در ذهن کودکان مفهوم گنگ گمشده‌ای داشت. آنها غرابت این لفظ کهنه را در مشق‌های خود با لکهٔ درشت سیاهی تصویر می‌نمودند. مردم، گروه ساقط مردم، دل‌مرده و تکیده و مبهوت در زیر بار شوم جسدهاشان از غربتی به غربت دیگر می‌رفتند و میل دردناک جنایت در دستهایشان متورم می‌شد. آه، ای صدای زندانی... آیا شکوه یأس تو هرگز از هیچ سوی این شب منفور نقبی به سوی نور نخواهد زد؟ آه، ای صدای زندانی... ای آخرین صدای صداها... (فروغ فرخزاد- آیه‌های زمینی)
من کتابی که تازگی تمومش کردم، کتابیه که این روزا خیلی معروف شده: داستان ندیمه  بعد از اینکه کت ...

من دنبال میکنم این سریالو.خیلی قشنگه.واقعا زن بودن تو ای جامعه خیلی سخته فارغ از هر نقشی که داشته باشی ندیمه مارتا زن فرمانده....😢دنبال کتابشم بودم ولی بعد حدس زدم سرتاپا سانسور باشه بیخیال شدم

کتابی که امروز شروع کردم هم جزو کتابایی که سروصدای زیادی کرده: becoming نوشته ی میشل اوباما که خیلی زود هم ترجمه شده، با عنوان «شدن»

قلم خیلی شیوا و روانی داره و تا اینجایی که من خوندم با جزییات و احساس خاصی از بچگی داره شروع می کنه زندگیش رو تعریف می کنه

مشخصا اشاره هایی به وضعیت سخت سیاهپوستان امریکا و تبعیض داره

تو مقدمه ش به طور گذرا اشاره کرده بود به تبعیض و توهین هایی که به عنوان بانوی اول امریکای سیاهپوست باهاشون روبه رو بوده، و ظاهرا طی کتاب بیشتر به اینا می پردازه

((📖تاپیک کتابخوانی📖))((🎵تاپیک آهنگ🎵))در دیدگان آینه‌ها گوئی حرکات و رنگها و تصاویر وارونه منعکس می‌گشت و برفراز سر دلقکان پست و چهرۀ وقیح فواحش یک هالۀ مقدس نورانی مانند چتر مشتعلی می‌سوخت. خورشید مرده بود، خورشید مرده بود و فردا در ذهن کودکان مفهوم گنگ گمشده‌ای داشت. آنها غرابت این لفظ کهنه را در مشق‌های خود با لکهٔ درشت سیاهی تصویر می‌نمودند. مردم، گروه ساقط مردم، دل‌مرده و تکیده و مبهوت در زیر بار شوم جسدهاشان از غربتی به غربت دیگر می‌رفتند و میل دردناک جنایت در دستهایشان متورم می‌شد. آه، ای صدای زندانی... آیا شکوه یأس تو هرگز از هیچ سوی این شب منفور نقبی به سوی نور نخواهد زد؟ آه، ای صدای زندانی... ای آخرین صدای صداها... (فروغ فرخزاد- آیه‌های زمینی)
من دنبال میکنم این سریالو.خیلی قشنگه.واقعا زن بودن تو ای جامعه خیلی سخته فارغ از هر نقشی که داشته با ...


آره خیلی بعیده وفادارانه بتونن ترجمه ش کنن چه برسه چاپ شه

جالبه آخر کتاب یکی از شخصیت ها مشخصا می گه که وضعیت جامعه ی گیلیاد قابل مقایسه با ایرانه

((📖تاپیک کتابخوانی📖))((🎵تاپیک آهنگ🎵))در دیدگان آینه‌ها گوئی حرکات و رنگها و تصاویر وارونه منعکس می‌گشت و برفراز سر دلقکان پست و چهرۀ وقیح فواحش یک هالۀ مقدس نورانی مانند چتر مشتعلی می‌سوخت. خورشید مرده بود، خورشید مرده بود و فردا در ذهن کودکان مفهوم گنگ گمشده‌ای داشت. آنها غرابت این لفظ کهنه را در مشق‌های خود با لکهٔ درشت سیاهی تصویر می‌نمودند. مردم، گروه ساقط مردم، دل‌مرده و تکیده و مبهوت در زیر بار شوم جسدهاشان از غربتی به غربت دیگر می‌رفتند و میل دردناک جنایت در دستهایشان متورم می‌شد. آه، ای صدای زندانی... آیا شکوه یأس تو هرگز از هیچ سوی این شب منفور نقبی به سوی نور نخواهد زد؟ آه، ای صدای زندانی... ای آخرین صدای صداها... (فروغ فرخزاد- آیه‌های زمینی)

ادامه ی لیست کتاب های معرفی شده در تاپیک قبلی:


  • قمارباز – نویسنده: فئودور داستایوفسکی – مترجم: سروش حبیبی – انتشارات: چشمه- موضوع: رمان روسی، عمیق و روانشناختی

  • نیه توچکا – نویسنده: فئودور داستایوفسکی – مترجم: سروش حبیبی – انتشارات: نیلوفر- موضوع: رمان روسی، عمیق و روانشناختی

  • دختری که رهایش کردی – نویسنده: جوجو مویز – مترجم: کتایون اسماعیلی – انتشارات: میلکان- موضوع: رمان خارجی عاشقانه

  • یک بعلاوه یک – نویسنده: جوجو مویز – مترجم: مریم مفتاحی – انتشارات: آموت- موضوع: رمان خارجی عاشقانه

  • ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد – نویسنده: پائولو کوئلیو – مترجم: اگه گیرتون اومد، آرش حجازی نشر کاروان، یا: دل‌آرا قهرمان نشر فرزان روز، یا: حسین نعیمی، نشر ثالث- موضوع: فلسفه زندگی و عرفان

  • زوربای یونانی – نویسنده: نیکوس کازانتزاکیس – مترجم: محمود مصاحب – انتشارات: نگاه- موضوع: رمان خارجی با محوریت فلسفه زندگی

  • میوه خارجی – نویسنده: جوجو مویز – مترجم: مریم مفتاحی- انتشارات: آموت- موضوع: رمان خارجی عاشقانه

  • سرافینا (کتاب نوجوان)- نویسنده: مری ک. هریس – مترجم: گلی امامی – انتشارات: هرمس- موضوع: رمان نوجوان، دخترانه

  • بابا لنگ دراز – نویسنده: جین وبستر – مترجم: محسن سلیمانی – انتشارات: افق- موضوع: رمان نوجوان، دخترانه

  • زنان کوچک – نویسنده: لوییزا می آلکوت – مترجم: کیوان عبیدی آشتیانی – انتشارات: افق-- موضوع: رمان نوجوان، دخترانه
((📖تاپیک کتابخوانی📖))((🎵تاپیک آهنگ🎵))در دیدگان آینه‌ها گوئی حرکات و رنگها و تصاویر وارونه منعکس می‌گشت و برفراز سر دلقکان پست و چهرۀ وقیح فواحش یک هالۀ مقدس نورانی مانند چتر مشتعلی می‌سوخت. خورشید مرده بود، خورشید مرده بود و فردا در ذهن کودکان مفهوم گنگ گمشده‌ای داشت. آنها غرابت این لفظ کهنه را در مشق‌های خود با لکهٔ درشت سیاهی تصویر می‌نمودند. مردم، گروه ساقط مردم، دل‌مرده و تکیده و مبهوت در زیر بار شوم جسدهاشان از غربتی به غربت دیگر می‌رفتند و میل دردناک جنایت در دستهایشان متورم می‌شد. آه، ای صدای زندانی... آیا شکوه یأس تو هرگز از هیچ سوی این شب منفور نقبی به سوی نور نخواهد زد؟ آه، ای صدای زندانی... ای آخرین صدای صداها... (فروغ فرخزاد- آیه‌های زمینی)
کتاب ایرانی خوب تازگیا چی خوندی؟

من هرچی نثر کتاب ساده تر و خودمونی تر باشه و دورز کلمات قلمبه سلمبه واسم جذاب تره  برای مثال کتابای منصور ضابطیان که سفرنامه هستن خیلیساده و روانن و کاملا منو تو حسو حال جایی که رفته میبرن.

من یه آفرودیتم   🌼تو میتوانی ساعت ها بنشینی و پشت سر من حرف بزنی   خیال‌بافی کنی  قضاوت کنی ،به من تهمت بزنی یا حتی فحش بدهی اما بهتر است بدانی درست همان لحظه‌ای که تمام وجودت پر از کینه شده من در بهترین کافه‌ی شهر نشستم و بستنی وانیلی می‌خورم با تزیین توت فرنگی🍨🍧🍦 خوشمزه است   امتحان کن  
من هرچی نثر کتاب ساده تر و خودمونی تر باشه و دورز کلمات قلمبه سلمبه واسم جذاب تره  برای مثال کت ...

وای کتابای منصور ضابطیان عالین

من مارک و پلو رو ازش خوندم

قلمش رو خیلی دوست دارم نوجوونی که چلچراغ میخوندم جزو نویسنده های مورد علاقه م بود

یه برنامه هم داشت تو شبکه آموزش به اسم رادیو هفت خیلی جذاب بود کاملا سبک خاص خودشو داشت

((📖تاپیک کتابخوانی📖))((🎵تاپیک آهنگ🎵))در دیدگان آینه‌ها گوئی حرکات و رنگها و تصاویر وارونه منعکس می‌گشت و برفراز سر دلقکان پست و چهرۀ وقیح فواحش یک هالۀ مقدس نورانی مانند چتر مشتعلی می‌سوخت. خورشید مرده بود، خورشید مرده بود و فردا در ذهن کودکان مفهوم گنگ گمشده‌ای داشت. آنها غرابت این لفظ کهنه را در مشق‌های خود با لکهٔ درشت سیاهی تصویر می‌نمودند. مردم، گروه ساقط مردم، دل‌مرده و تکیده و مبهوت در زیر بار شوم جسدهاشان از غربتی به غربت دیگر می‌رفتند و میل دردناک جنایت در دستهایشان متورم می‌شد. آه، ای صدای زندانی... آیا شکوه یأس تو هرگز از هیچ سوی این شب منفور نقبی به سوی نور نخواهد زد؟ آه، ای صدای زندانی... ای آخرین صدای صداها... (فروغ فرخزاد- آیه‌های زمینی)
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز