2733
2739
عنوان

من خودم را دوست دارم

| مشاهده متن کامل بحث + 902468 بازدید | 5926 پست
سلام پرنسس جان ...خیلی خوشحالم که دوباره تاپیک شما فعال شد ...راستش من از نظر شخصیتی تقریبا مثل شما ...

سلام عزیزم خیلی متاثر شدم خدا پدرتون بیامرزه و به شما صبر بده.ناخواسته با خوندن حرفاتون اشکام ریخت واقعا خیلی سخته من حتی نمیتونم فکرشو بکنم که روزی پدرم نباشه عاشقشم ولی بخاطر بچه هات هم که شده قوی باش و زندگیتو دوباره از سر بگیر اینجوری روح پدرت هم آرامش پیدا میکنه امیدوارم بتونی

درموردرسیدگی ب پوست فقط توساعتاییک اوج گرماس بیرون نروماسک آلوئه ورا.سفیده تخم مرغ عالین وامامهمترین ...

سلام ممنون که جواب دادین دقیقا مطمئنم که مسئول صددرصد وضعیت فعلی خودم هستم با انتخاب اشتباهم اما واقعا خسته شدم از این همه محدودیت و نداشتن دوست و همدم و یا یه نفر که دوستم داشته باشه بهم انرژی بده چند سال که خانوادم رو ندیدم ببینم هم بدتر میشه چون توقعشون اینه که جدا بشم و بچم رو تنها بذارم تا تو دهنی باشه برای شوهرم همچنین ادمایی هستن که سرشار از انرژی منفی و بیچارگی هستن و برای فرار از اونا تن به این ازدواج دادم خیلی تنهام خیلی با قوانین جذب و مسائل روانشناسی خیلی سال اشنا هستم اما نتیجه ای نگرفتم فقط با تفکر منطقی به نتیجه رسیدم که اونم میگه جدا شو اما منی که همه عمر فداکاری کردم برای دیگران جایی در مقام مادر که بزرگترین خصوصیتش فداکاری برای بچش هست خودخواه بشم خیلی مسخره هست هرگز نمی تونم خودم رو ببخشم که برای همه فداکاری کرده باشم برای بچه خودم خودخواهی 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

این هفته هر چی دنبال مشاور تلفنی گشتم بی فایده بود با یکی هم حرف زدم متاسفانه خوب نبود گفت اگه شخصیت مهر طلب تو رو تغییر بدیم زندگیت به هم می ریزه باید شوهرت بیاد مشکل اونه و گفتم که نمیاد و تمام ولی یکی از خانمایی که مشاور هستن همین جا گفتن اگه شخصیتت رو تغییر بدی و قوی بشی می تونی شرایط رو مدیریت کنی اما دیگه هر چی گشتم مشاور خوب پیدا نکردم 

با وجود تمام محدودیتا از وقتی اینترنت در اختیارم قرار گرفته خیلی سعی کردم یه کاری یاد بگیرم خیاطی یاد گرفتم بافتنی دکوپاژ و چند تا کار هنری دیگه قبلش حتی تک و تنها انیمیشن ساختم اما هیچ کدوم از اینا ارومم نمی کنه تا تونستم کتاب روانشناسی خوندم فایل صوتی دکتر هلاکویی گوش کردم

2728
مدتهاست میخوام لین متنو بنویسم. .. اینجا قلمو دادی دستم ... با اجازه ... ۱۸ ساله بودم که دانشگاه خ ...

سلام عزیزم، چقدر زیبا گفتی:"تصمیم مهمی گرفتم‌؛ تماشای آینه رو کم کردم ...چون با تصویر ذهنی م شادتر بودم تا آینه ..‌بعدها فهمیدم تصویر ذهنی مدت زمان بیشتری با من هست تا آینه ..."

این نکته خیلی قابل تامل هست، واقعا تلاش کنیم تصویر ذهنی خوبی از خودمون بسازیم، اینجوری میتونیم خودمون رو بیشتر دوست داشته باشیم. اصلا لازم نیست بیش از حد زیبا و بی نقص باشیم، باید تلاش کنیم خودمون رو زیباتر ببینیم، اینطوری این انرژی رو به دیگران هم منتقل می کنیم.همه ما دوستانی داشتیم که زیاد زیبا نبودند، اما چنان خودشون رو زیبا می دیدند که مارو هم به شک انداختند که نکنه واقعا زیبا هستند و ما اشتباه می کنیم. مهم نیست در واقع چه هستیم، مهم تصور ذهنی ما از خودمون هست.اینکه به طور مثال اگر قد کوتاهی داریم، یا مشکلی که قابل حل نیست، با اون کنار بیایم، تا نشه نقطه ضعف و عامل ترس ما.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
سلام پرنسس جان ...خیلی خوشحالم که دوباره تاپیک شما فعال شد ...راستش من از نظر شخصیتی تقریبا مثل شما ...

سلام عزیزم، خیلی متاسف شدم از فوت پدرت، خدا ان شاالله بیامرزتشون و ممنون که نوشتی این نکات رو. یک نکته خوب بود توی متنت که همه باید ازت یاد بگیریم:"از ته دلم حسرت میخورم که چرا قدر روزهای خوب زندگیم رو ندونستم و بجای فکر کردن به حرف شوهر و مادر شوهر و جاری ها لذت داشتن پدر رو نبردم و قدر خوشی ها و داشته ها و نعمت هارو ندونستم."

واقعا وقتی عمرمون تموم بشه، یک لحظه احساس می کنیم که چه روزهایی رو به بطالت و افکار بیخود گذروندیم، پر میشیم از حسرت، حسرتی که دیگه نمی تونیم جبرانش کنیم.واقعا فلسفه زندگی ما این افکار نیست، شان ما بالاتر از درگیری با دیگران هست. جمله ای یکبار منو خیلی متحول کرد، گفته بود روزی که می خواهیم بمیریم، در لحظه مرگ، اون آدمی که هستیم، اون آدمی رو ملاقات میکنه که می تونستیم باشیم و این حسرت هست که مارو میکشه.

ما آفریده شدیم تا عشق و خوبی و درستی رو رواج بدیم، بهترین و تواناترین من مون رو به دنیا نشون بدیم، به راه های مختلف، یکی با بچه های خوبی که تربیت میکنه، یکی با اختراع و اکتشافاتی که زندگی مردم رو بهتر میکنه.حالا می پردازیم به مشکلت و باورهای غلطی که موجب این حال شده برات.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
2740

این جمله ات: "الان برام مشکلی پیش اومده که هیچ کس و هیچ چیز نمیتونه کمکم کنه و اون غم از دست دادن ناگهانی پدرم هست....پدری که نه مریض بود و نه سن بالایی داشت...خیلی ناگهانی در سن ۵۹ سالگی و بدون هیچ مشکل یه مریضی در خواب ایست قلبی کرد و تمام."

این جمله ات از یک باور غلط نشات میگیره عزیزم، باور غلطتت این هست، فقط کسانی می میرند (یا باید بمیرند) که مریض هستند یا سن بالایی دارند.اینجوری نیست، هر کدوم ما یک فرصتی داره و به محض تموم شدن اون فرصت میمیره، پیر و جوون و سالم و مریض نداره. روزی که خداوند عزرائیل رو برای قبض روح مردم انتخاب میکنه، عزرائیل میگه خدایا، اینطوری مردم از من متنفر میشن، و خدا میگه نه، اینقدر بهانه و علت مثل بیماری و سیل و زلزله و افتادن از بلندی و اینها درست میکنم که کسی فکرش متوجه تو نباشه و مرگ رو به اون علل ربط بدن، نه تو.پس مرگ فقط تموم شدن فرصت ماست، نه علل و اسباب.خوش به حال اونهایی که آروم و بی دردسر بدون تحمل مریضی های سخت میرن.همه میدونیم که مریضی ها برای پاک شدن گناهان هست، گناهانی که گاه خواسته و ناخواسته مرتکب شدیم. اونی که بی دردسر میره، حساب خودش رو معمولا پاک کرده.(خدا بنده هایی اش رو که دوست داره پاک میکنه و میبره، بعضی طالم هارو کاری نداره تا اون طرف باهاشون حساب و کتاب سختی کنه).پدر شما که مداح و ذاکر اهل بیت بوده، حتما به حرمت اهل بیت مشمول یک مرگ آرام شده.

اگر بپذیری که مرگ برای همه اتفاق میفته، در هر سن و موقعیتی، کمتر دلت میسوزه و حس میکنی بهت اجحاف شده.این باورت رو اصلاح کن.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

یک باور غلط دیگه:"واقعا نمیدونم با این غم بزرگ چطور کنار بیام و تحملش کنم؟؟؟ چطور با این غم جانسوز و به معنای واقعی کلمه جانگداز کنار بیام ....تو رو خدا اگه شما راهکاری برای من دارین کمکم کنید چون واقعا خسته شدم از این همه غم و غصه"

یک باور غلط دیگه ات این هست که قبول نکردی مرگ حق هست و برای همه. ما گاهی فکر می کنیم اونی که رفته برای همیشه رفته و مایی که موندیم برای همیشه موندیم.نه عزیزم، همه مون توی صف، به ردیف هم ایستادیم.ما هم ابدی نیستیم. برای ما هم امروز و فردایی هست. هر لحظه که می گذره، یک لحظه به زمان مرگمون نزدیک می شویم، کی میدونه نفر بعدی کی هست؟کی میدونه نوبت ما کی هست؟از این فرصتمون استفاده کنیم. دیگه امروز تکرار نمیشه، ما ساعت شنی ای هستیم که از لحظه تولد برعکس شدیم و داره ذرات شن داره از لابلای انگشتانمون میریزه پایین. داریم لحظه ها و ثانیه هامون رو از دست میدیم.

وقتی که اومدیم توی این دنیا، توی عالم ذر، تمام این قواعد رو پذیرفتیم، اینکه توی این بازی غم هست، شادی هست، مرگ هست. اونهایی که پذیرفتند وارد عالم شدند، اونهایی که نپذیرفتن از بین رفتند. میدونی چقدر ارواح سرگردان هست که هرروز به خدا التماس می کنند که خدا بهشون صورت زمینی بده و بیان توی این دنیا خودشون رو آزمایش کنند؟میدونی همین که لیاقت اومدن به روی زمین رو داشتیم خدا چه چشم امیدی به ما داشته؟حالا موهبت بوجود اومدن و خلق شدنمون رو داریم اینطوری از دست میدیم؟مثل یک بازی شطرنج میمونه که قواعدی داره، یکی از قاعده ها این هست که اسب بصورت L حرکت میکنه، حالا بشینیم و گریه کنیم که ما نمی خواهیم اسب اینجوری حرکت کنه.این که نمیشه، قواعد بازی رو ما نساختیم، ما فقط بازیگریم، پس سعی کنیم زیبا بازی کنیم و قدر موهبت زندگی رو بدونیم. 


خوشا راهی که پایانش تو باشی...

یادته افسوس میخوردی که چرا قدر پدرت رو ندونستی و به حرف دیگران توجه کردی؟امروز قدر مادرت رو بدون تا فردا حسرت نخوری که چرا روزهایی باقیمانده رو در حسرت از دست دادن پدرت از دست دادی و از مادرت بهره مند نشدی.برای همه مون هست این روزها، خود من یکی از کابوس های بزرگم از دست دادن عزیزان و پدر و مادرم بود، این کابوس من رو اذیت می کرد تا یاد گرفتم مرگ رو بپذیرم، هم برای خودم و هم برای بقیه.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
سلام پرنسس عزیزم . به نظرت چطور میتونیم این باور را که همسر نباید بدونه ما خونه مادرش بره را کنار بز ...

سلام عزیزم، فقط به این باور داشته باش که اونی که قراره پشت تو حرف بزنه، اگر تو هم هر لحظه کنار همسرت باشی، یک لحظه رو میتونه پیدا کنه که این کار رو بکنه.پس این قضیه رو بگذار کنار.سعی کنیم برای خودمون دشمن تراشی نکنیم، به دیگران تا حدی محبت کنیم و بقیه اش رو بگذاریم به عهده خدا. تو اگر کارت درست باشه، همه هم بر علیه ات دست به یکی کنن، تا خدا نخواد اتفاقی نمیفته. خودت را با بودن همیشگی کنار همسر کوچیک نکن، شانت رو نگه دار، فقط جایی که لازمه و احترامت حفظ میشه حضور داشته باش.ما نمیتونیم با حضورمون مانع بدگویی دیگران باشیم، چون همیشه نیستیم.فقط میتونیم خوب باشیم و خوبی کنیم و در صورت ناراحتی حرفمون رو محترمانه بزنیم.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
پرنسس جون شوهرم میگه من وتو نداریم پول هر وقت خواستی بهت میدم برای خرید... نمیزاره پس انداز کنم برای ...

سعی کن درآمد داشته باشی عزیزم. برای خودت، هر چند کم.یا با همسرت طوری صحبت کن که ماهانه یک پولی در اختیارت قرار بده و خودت بتونی خرج یا پس انداز کنی.باهاش صحبت کن.بگو من که درآمد ندارم، میخوام یک مبلغی رو ماهانه به حسابم بریزی با توجه به بودجه ای که داریم.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
سلام میشه بگید برای قدم اول چه کردید منم شخصیت مهر طلب دارم و شوهر سلطه گر که در مقابل کوچکترین حرکت ...

سلام عزیزم، به خودت محبت کن تا از مهر طلبی دست برداری. اشباع که بشی دیگه دنبال محبت نیستی، و به تبعش دیگه باج نمیدی به کسی برای دریافت محبت و اینطوری کسی نمیتونه بهت سلطه داشته باشه.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز