والا منم تا میام با یه بچه کوچولو و متأسفانه بانمک دوست بشم یارو کلا انگار جن زده شده😨
یه بار اومدم با یه بچه ای دوست بشم سرگرمش کنم دو دقیقه رفتم دستشوییا😒
تا برگشتم دیدم یارو داره تو کیفم که همیشه چیزای باحالی توش هست 😝 شنا میکنه😶
برگشتم پیشش و کیفم رو گرفتم وسایلم هم ریختم توش و شروع کردم شمردمشون که چیزیش کم نباشه😪
و
متوجه شدم با ارزش ترین وسیله ی زندگیم نیست😲 ینی کیف پولم آخه چند روز قبلش عید بود و کارو کاسبی ماهم رونق داشت😃 بنابر این توکیف پولم هم پر پول بود تا بعدش بریم خیر سرمون بازار 😑 خلاصه. دیدم نیست و نگران داشتم دنبالش میگشتم که یک دفعه چشمم خورد به اون یارو بچه هه که داشت با نگاه شیطونی بهم نگاه میکرد دیگه اعصابم ریخت بهم (پیشنهاد میکنم هیچوقت اون روی نینجای من رو بالا نیارین) خلاصه شروع کردم دعوا و کتک زنی به بچه بیچاره
که آخرش بالاخره راضیش کردم کیف پولم رو بهم بده خصالشم ببزن😈