وقتی مامانم زنده بود یه کارایی کردن که حتی مامانمم باهاشون قطع رابطه کرد(تو این سایت جاش نیست که بگم)فقط بگم خییییییلی بیشعورن . بعد فوت مامانمم که هار شدن افتاده بودن به جون بابام وسایلای مامانمو تو زنده بودن بابام میخواستن ببرن !!منم دعوام شد باهاشون کلا قهوه ایشون کردم از زندگیم پرتشون کردم بیرون
بنظرم اینم ک گفته جای خالی مامانو نمیتونم تحمل کنم منطقیه
اخه خودت میگی پارسال مامانت تو تولد دخترت بوده امسال نیس خب اینجوری همش یاد پارسال میفته
قطعا سخته براش دیگه
هر کاری که فکرشو کنی از اومدن خونم و دزدی کردنشون بگم یا پشت سر حرف زدنشون!از کجا بگم از سر من تا اخر عمر جلوی شوهرم پایین انداختنشون بگم یا سگ بازی و وحشی بازی که همدیگرو تو کوچه مامانم اینا گرفتن زدن و کار به کلانتری کشید!!آز کجا بگم از دق دادن مامانم ...
به نظرم اصلااااااا بهش فکرنکن مثبت فکرکن واصلا فکرخودتودرگیراین چیزانکن اگرهم خیلی ناراحت شدی دفعه بعداصلا دعوتش نکن
دروغه این حرفش چطور تولد واسه پسرش گرفت یاد مامانم نبود تازه ۳ ماه بود مامانم فوت کرده بود!!!مگه مامانه من نبود من از همه خواهرام کوچیکترم منطقیش اینه که من خیلی حالم بد باشه و اون بیاد دلداری بده به عنوان خواهر بزرگ منو دلگرمم کنن جای خالی مامانمو کم رنگ تر کنن نه اینکه خودشونم نیان!!!
