و خدايي كه ميگويند همين حوالي هاست

ببخشید من یه موقع یه حالتی مثل مرگ بهم دست داد...

نزدیکی خدا رو حس کردم...شوهرم کنارم بود ولی حالم رو نمی فهمید بچه هام پیشم بودن ولی هیچ کدوم حال بدم و نفهمیدن.....

اون لحظه فهمیدم خدا از رگ گردن نزدیک تره...

فریاد می زدم ولی هیچ کس نشنید ....

حتما عزیزم

انشاالله زودتر سلامت بشی..سرحال بشی.شاد بشی.هیچوقت مریض نشی😘😘😘

لحظه مرگ خیلی ادم مستاصله....

هیچ کس درکت نمیکنه...هیچ کس کاری برات نمی تونه بکنه...

صدا ش زدم لا اله الاالله الملک الحق المبین......

تا جوابم داد برگشتم...ولی کسی نفهمید من در حال مرگ بودم.....

گفتن تو خواب بودی ...

فقط بچی میتونم بگم اونم اینه که هر لحظه در حال امتحانیم و باید به دید روشن به مشکل نگاه کنیم تا متوجه بشیم خدا میخواد با اون سختی چیو یاد بگیریم و وقتی متوجه شدیم مشکل برامون هموار میشه و متوجه میشیم چکار باید بکنیم تا کم کم رفع شه.اینو طبق تجربه میگم.فقط مواظب باشید به کفر نکشه که سختیتون  صد برابر میشه.علتشم اینه که خدا دوستمون داره و نمیخواد به راه بد بریم و اینکه میخواد فرد قویتری بشیم.اونایم که به حال خودشون رهاشون کرده انقدر نعمت میده و دنیارو براشون آسون میکنه که قرق بشن و اون دنیا هلاک.

دلم نمیخواد کفر بگم و نا شکری کنم ولی منم دیروز بغضم ترکید گفتم خدایا واقعا هستی میبینی ،خانواده همسرم و خود همسرم انقدر اذیتم میکنن حتی نمیشه گفت من بچه شیر میدم از بس ناراحتم میکنن شیرم کم شده بچم افت رشد پیدا کرده ولی در کمال تعجب زندگی خواهرشوهر وبرادرشوهرم عالیه و هم شغل خوب و پر درامد دارن هم سالمن هم خیلی خوشن پس اونی که از رگ گردن نزدیکتره چشماش بسته

یعنی لیاقت خوشی نداریم؟ بس نیست تو رنج بودن؟

ممنونم از دعای دوستان.ان شاءلله

مس/ول یه سری بدبختیاخودمون هستیم دوست عزیز. نه خدا

ببخشید غرق

میشه بیشتر برامون بگی و اینکه چی شد این حالت برانت پیش اومد و اینکه چه تاثیری روت گذاشت

وقتی یادش می افتم ..خیلی می ترسم...

خواب بودم تمام بدنم شل شد حس کردم قدرت ندارم تکون بخورم...همه صداهای اطرافم رو میشنیدم...هیچ کار نمی تونستم بکنم.....

تا امروز دوبار این حالت برام اتفاق افتاده...

نمی دونم شاید داره قدرت خدا رو نشون میدن...انسان از یک کرم هم بی دست و پا تره.....

وقتی ذکر ها رو گفتم تونستم حرکت کنم شدید گریه کردم شوهرم گفت تو خواب دیدی  ولی من واقعیت رو دیدم تموم صدا ها رو شنیدم

تا در شرایط من نباشید درک نمیکنید...

انسان خیلی ضعیفه خیلی  ...عمر ادمی به مویی بنده

منم با اینکه سنی ندارم ولی چندوقت پیش که تو اتاقم بودم در یک لظه دیدم قلبم چنان تیر کشید که نفسم بند اومد.البته قلبنم تیر میکشید ولی اون سری انگار میخواستم بمیرم.این تیری که میکشید انقدر وحشتناک بود که حس میکردم انگاری داره سوراخ میشه اون نقطه.واقعا حس وحشتناکی بود نمیدونستم باید چی کار کنم .خدارو شکر تقریبا دو دقیقه بعدش خب شدم

شمام مثل من حتما چکاپ برید و به دکتر علایمتون رو بگید.ان شاالله که سالمید و مشکلی ندارید

من مشکل قلبی ندارم...مرگ یک ان میاد 

یک لحظه شاید سی ثانیه طول بکشه...ولی برا ما یکی دوساعت