امروز رفتم خونه ی فامیل شوهر، بعد از ده سال حس کردم خیلی باهاشون حرف زدم چون اصلا جنبه ندارن، بحث جاریم بود منم ناخواسته یکم ازشون گفتم ولی الان ناراحتم چون با جاریم مشکلی ندارم، همیشه سعی میکنم خودمو ی طوری جلوه بدم انگاری ب زندگیه کسی کار ندارم ولی امشب اینطوری شد ناراحتم الان چون از قدیم میگن هر حرفی در مورد بقیه شنیدی، پشت سر خودتم بقیه ی روز میگن ،بعد مادرشوهرم ی بار تو جمع بهم پرید، حس میکنم امروز چون باهاشون یکم گرم گرفتم اینقد پررو شدن، بعد ی جریان دیگم هست دلم گرفته ازش اینکه چند روز دیگه ی امتحان سخت دارم، اصلا این روزا حس ندارم خدا چیکار کنم، با خواهرم اصلا نمیتونم درد دل کنم چون با هم مشکل داریم در واقع کسی رو ندارم این روزا
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘