سلامما یک همسایه خیر ندیده داریم خانومه و اقاهه مطلقه بودن و دوباره ازدواج کردن حالا یک پسر از ازدواج اول اقاهه حدود پونزده ساله باهاشون زندگی میکنه زنیکه اصلا راهش نمیده بیچاره بچه یا پله ها وایساده....یا کلی دم در وایمیسته و زنگ مارو میزنه براش باز میکنم..تورو خدا اگه نمیتونین بچه کس دیگرو نگه دارین از اول قبول نکنین..خیلی خیلی ناراحتم چیکار کنم براش...مادرشم به پدرش خیانت کرده حدا شده ازدواج کرده.حتما اونم نمیخوادش..
راست میگن کاری نمیشه کرد زندگی خودشونه مگر اینکه ناشناس کارهاشون رو به کلانتری یا مدد کار اجتماعی خب ...
بفهمه ما بودیم بده..بعد اورژانس اجتماعی مگه چیکار میکنه ..عد بیشتر اذیت میکنه.زنیکه میفهمه..ولی یاید هر جور شده یک فکر اساسی بکنم.....خواستم برم با زنیکه دعوا کنم نزاشتن.گفتن بیشتر اذیت میکنه.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
حتی الان هم تعریف کردم، گریه م گرفت😥 همسایه شون میگفت شهادت یکی از ائمه بوده، تو تی وی داشته عزاداری میکرده، وایساده جلوی تی وی با گریه گفته منو از این خونه نجات بده، سر ماه دادنش به مامانش، الان با هم کیف دنیا رو میکنن