لطفا صبور باشید اول بگم امروز دچار چ مصیبتی شدم بعد اسکرین شاتا رو میزارم. امروز بعد از سه روز که خونه پدرشوهرم عروسی بودیم اومدیم خونه. تو ماشین بچم خوابش میومد ولی نخوابید و یکم غر زد. حول و حوش ساعت۲بود. این یکی دوروز عروسی خواهرشوهرم بود. خلاصه من به محض اینکه اومدم سریع وسایلمو ریختم تو اتاق خواب و حوله برداشتم با لباسای نی نی سه ماهه ام تا برم حمام و بیام یکم بخابم. به شوهرم هم گفتم وقتی زنگ رو زدم نی نی رو بیاره تا حمامش کنم. شوهرم گفت من خیلی خستم یکم میخام بخابم بعد برم(قرار بود بره خونه خواهرش یسری وسیله ببره و بعدش هم بره خونه پدریش تا شب تمیزکاری عروسی رو بکنن). گفتم باشه اول بچه رو بیار بده بهم بعد بخاب. رفتم حمام غافل از اینکه چی قراره پیش بیاد برام..
وزن قبلی -> ۷۵ وزن بعدی -> ۷۰ وزن فعلی -> ۶۷ هدف ->۶۰ من میتونمممممم😍😍
صورتش رو چسبوند به شیشه ببینه کسی هست یا نه ..جیغ زدم گفتم کیهه....😂😂😂همسایه اا ریختن داخل خونه ا ...
واااایییییی ترسیدم
بس دعاها که خلاف است و هلاک... کز کرم می نشنود یزدان پاک... شکر ایزد کن دعا مردود شد.. ما زیان پنداشتیم ان سود شد.. مصلح است و مصلحت را داند او.. آن دعا را باز می گرداند او...لینک تاپیک چالش ناشناس جدید من
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘