ما خیلی زیاد مشکل داریم و من دیگه بعنوان اخرین راه وسایلمو جمع کردم رفتم خونه مامانم و گفتم دیگه تماااام! حتا شرطی هم ندارم دیگه جدی طلاق.ولی خب اون اول دعوا کرد بعد دید جدی ام، شروع کرد به یه جورایی التماس. میگه من اللن میفهمم چه بلایی سر خانوادم اوردم و فقط میخوام جبران کنم. راجع به خانوادش میگه دیگه هیچوقت نمیگم با من بیای خودم هم کمتر میرم.پسرمونم بزرگتر شد میبرم یکی دوروز. برای عصبانیت و پرخاشگری هم ازهفته دیگه میره رواندرمانی. درمورد بقیه مسائلم میگه فقط درخدمت تو و ایلیام.اینم بگم تاحالا صدبار قهر کردیم این حرفارو نمیزد فقط طلبکار بود ازمن. بنظرتون ارزش یه فرصت و داره یا قرار نیست تغییری کنه شرایطمون؟!