همیشه وقتی یه بحثی پیش میومد خیلی خودشو دست بالا میگرفت و مغرور بود
یک سال اول همش من میرفتم واسه آشتی
اما دیدم نمیشه اون مقصر باشه و من پیش قدم بشم.
یبار که قهر کردیم اصلا پیش قدم نشدم شد تا یک هفته هم حرف نزدم
دیدم خودش اومد
باید طاقت داشته باشی من خیلی سختم بود روزا هم تنها بودم هم صحبتم فقط اون بود اما خب بالاخره جواب گرفتم.
اما یچیز و بگم که تو دعوا من هیچ وقت بد حرف نمیزدم که مقصر بشم توهین آخر و اون میکرد و اون عذاب وجدان میگرفت
اگه من حرف بد بزنم که خودم از دلش در میارم.