بیاید شمام تعریف کنید بخندیم..
امروز خیلی کارداشتم همش سرپا و بیرون بودم پسرمو سه بار خوبوندم هی بیدار میشد دفعه اخر دگ خوابید تو تاریکی(من از تاریکی میترسم شدیدا)با تمرکز و وحشت خوابالو داشتم میومدم تو اتاق پام رفت رو این جغجغه سوتی ها تا تو اتاق دوییدم 🤣🤣🤣ب شوهرم گفتم واااای وااااااای زحله ترک شدم طفلک از خواب پرید گفت چیشده گفتم پام رفت رو جغجغه سپس ب این حالت خفت😐😏😕😑