منم خیلی ناراحت شدم ولی معلوم بود که نمیان منم داشتم با عمم حرف میزدم‌بش گفتم الان به بابامزنگ میزنم بش میگم چرا نیومدن منم زنگ زدم گفتم سلام بابا چرا نیومدین مگه دعوتتون نکردم گف ها مهمون برامون اومد دروغ میگف بش گفتم نمیخواد بهم‌دروغ بگین مهمون‌نداشتین به خاطر اون دخترتون نیومدین همیشه شما تفرقه میزارین ولی باشه دستتون درد نکنه خداحافظ قطع کردم
خودتو بیشتر از این ناراحت نکن.خواهرت بد برخورد میکنه ولی بابا و مامانت هم مقصرن که درست مدیری نمیکنن.بچسب به زندگیت و اگر فامیل پدریت واقعا خوبن باهاشون رابطه ت رو ادامه بده.وظیفه ت نسبت به پدر و مادرت هم احترامه،احترام بذار ولی خودتو تخریب نکن
که بعدش بابامزنگ زد چند بار جواب ندادم‌شوهرم‌جواب داد بعدش که گوشی داد به من بابام‌بهم‌گف تو خودت دعوا درست میکنی میزاری عمه هات رومون حرف بزنن فوشمون بدن بعد انگار ن انگار گفتم کدومشون حرف زدن فوش دادن گفتم‌چرا جلوی کاری دخترتونو نمیگیرین مث عقرب نیش میزنه قایم‌میشه چرا زود قضا وت کردین چرا فقط حرفای اونو شنیدین گف خوب خودش گف گفتم‌خودش گف تو با چشت دیدی یا گوشت شنیدی گف ن گفتم پس چرا باور کردی ساکت شد گفتم من کار به تو ندارم میدونم همش زیر سر مادرم بش گفتم خودت با دستادی خودت منو بردی بیمارستان مامانم بهم زنگ زد حالمو پرسید گفت یعنی نزد گفتم‌بدو ازش بپرس اگه زده من خفه میشم گفتم‌مامانم حتی تو تشیع جنازم هم‌نمیاد
بعد دقیقا ا ن‌حرفی که به من زدن الان نصیب دخترشون‌شد خواهرم یک‌سال با یک‌معتاد دزد ازدواج کرده
تو این‌یک سال هر ماه دو هفتش خونه اقام‌قهره وقای میره اونجا با من بد میشن
خوشی امشبو تولد دخترمو برام زهرمار کردن از ته دل از خدا خاستم‌اگه جای حق نشسته حقمو بگیره میگن چوب خدا بی صدا از بس دلمو شکوندن خواهرمو نفرین‌کردم تا این حد شب روزم‌شده گریه تو این سن منو مشکل قلب اخه
بچسب به زندگیت
منم دست کنی از تو ندارم
دیگه هرکی یه سرنوشتی داره دیگه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
