من تو یک خانواده شش نفره ام که چهار تا خواهریم من دومی ام خواهر بزرگه ام دوسال از من بزرگتره همیشه هم از وقتی مجرد بودم من با مادر پدرم به خاطر اینخواهرم اختلاف داشتم همیشه تفرقه گذاشتن حس میکردم هیچ محبت پدر مادری ندیدم تا زمانی که با عشقم که الان همسرمه اومد خواستگاریم چه دعواها که نشد همش همزیر سر خواهرم بودچون اونا نمیدونستن این دوست پسرمه خواهرم رفت به پدر مادرم گف باعث شد که اونا مخالفت کنن