امروز صبح خونه مادرشوهرم بودم، حرف از محرم و نذري شد گفت نميدونم امسال نذري بپزم يا نه، منم فقط گوش ميدادم، گفت هرسال از تعداد اونايي كه ميان كمك كم ميشه هركسي يه بهونه اي داره، حالا ايناش هيچي ولي آخرشم يه تشكر خشك و خالي هم از آدم نمي كنن، گفت مامانت و ميگم!!!! منو ميگي شاخ درآوردم، گفت آره تاسوعاي پارسال و سال قبلش هم كه من براش قيمه دادم نكرد وقتي فرداش رفتم پيشش يه تشكر كنه ازم. بعد گفت راستي من ديگه ظرف هم ندارم، ظرفا رو هم پس نميده!!! بخدا داغ كرده بودما، گفتم مامان من ظرفاي شما رو پس نداده؟ گفت آره پاشم برم زنگ بزنم بهش بگم امشب كه مياد جشن ظرفاي منم بياره با خودش