سلام دوستان....من هجده سالمه برام خواستگار اومده ۳۵سالشه همه چیش خوبه فقط سنش زیاده..من خوشم ازش نمیاد باابام میگه یا همین یا هیشکی شما بگین چکار کنم خودم یکی دیگه رو دوست دارم و از احساسش بیخبرم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اختلاف سنیتون خیلیه ولی بسته به شخصیتش داره و اخلاقش اگر همه چیش خوبه من بودم قبول می کردم
🥺اخه ۱۷ساااااال کم نیستا
😍تیکر تولد یکسالگی 😍زنی را می شناسم من ؛که در یک گوشه ی خانه میان شستن و پختن درون آشپزخانه سرود عشق میخواند نگاهش ساده و تنهاست صدایش خسته و محزون، امیدش در ته فرداست...زنی هم زیر لب گوید؛ گریزانم از این خانه ولی از خود چنین پرسد: چه کس موهای طفلم را پس از من میزند شانه؟ زنی با تار تنهایی؛ لباس تور میبافد زنی در کنج تاریکی نماز نور میخواند. زنی خو کرده با زنجیر؛ زنی مانوس با زندان تمام سهم او اینست نگاه سرد زندانبان..زنی را می شناسم من؛که میمیرد ز یک تحقیر ولی آواز میخواند که این است بازی تقدیر. زنی با فقر میسازد؛ زنی با اشک میخوابد زنی با حسرت و حیرت گناهش را نمیداند...زنی واریس پایش را؛ زنی درد نهانش را ز مردم میکند مخفی که یک باره نگویندش چه بد بختی ،چه بد بختی...زنی را میشناسم من؛ که شعرش بوی غم دارد ولی میخندد و گوید که دنیا پیچ و خم دارد ... بانوان عزيزی كه هر كدام در پس لبخندشان غمی پنهان دارند !
😍تیکر تولد یکسالگی 😍زنی را می شناسم من ؛که در یک گوشه ی خانه میان شستن و پختن درون آشپزخانه سرود عشق میخواند نگاهش ساده و تنهاست صدایش خسته و محزون، امیدش در ته فرداست...زنی هم زیر لب گوید؛ گریزانم از این خانه ولی از خود چنین پرسد: چه کس موهای طفلم را پس از من میزند شانه؟ زنی با تار تنهایی؛ لباس تور میبافد زنی در کنج تاریکی نماز نور میخواند. زنی خو کرده با زنجیر؛ زنی مانوس با زندان تمام سهم او اینست نگاه سرد زندانبان..زنی را می شناسم من؛که میمیرد ز یک تحقیر ولی آواز میخواند که این است بازی تقدیر. زنی با فقر میسازد؛ زنی با اشک میخوابد زنی با حسرت و حیرت گناهش را نمیداند...زنی واریس پایش را؛ زنی درد نهانش را ز مردم میکند مخفی که یک باره نگویندش چه بد بختی ،چه بد بختی...زنی را میشناسم من؛ که شعرش بوی غم دارد ولی میخندد و گوید که دنیا پیچ و خم دارد ... بانوان عزيزی كه هر كدام در پس لبخندشان غمی پنهان دارند !