سه ساله ازدواج کردیم از اول هر چی کار کرده داده خانوادش الانم همینجوریه.میگم چرا هر چی داریم خرج خانوادت میکنی خودمون چی گوش نمیده. اوهکم بود چیزی نمیگفتم ولی بخدا خیلی واسشون مایه میذاره. اونروز گف واست پول میفرستم واس داداشش فرستاده. گف واس اون 5 تومن فرستادم واس تو 15 تومن. کارتهای خودش دست داداشش. حالا داداشش زنگ زده میگه 3 تومن 3 تومن واست کارت ب کارت میکنم. بهش گفتم چرا کارتو نداد دست خودم پول خودمو ب کارت خودم بریز خدشم نمیاد. پیام داد که تو چرا آدم نمیشی و.. هر چی بهت احترام میذارم بدتر میکنی احمق بی‌شعور. به تو ربطی نداره هر کار بخام بکنم میکنم این بارچندمشه باهام اینجور ی حرف میزنه. بعد جن با پیام داد جواب ندادم. امروز باز میام داد ک ناراحتی منم ازت ناراحتم ت اصلا احترام نمیذاری و... منم گفتم ت اگه احترام حالیت بود وضعت بهتر بود از احترام حرف نزن. گف ت کی میخای اینکارا و کنی منم گفتم دیگه برام مهم نیستی هر غلطی میخای بکن. من چکار کنم باهاش چجوری رفتار کنم
چقدر مکه در نیاره تو این اوضاع و احوال میده داداشش
ببین با دعوا درست نمیشه فقط با زبون
شوهر من فک میکنه من دشمن خانوادشم چون خیلی سرشون بحث کردیم
یه نفر اینجوری بود زنه کاری کرد کلی شوهرش مقروض بشه
به زنش پول نمی داد، به فامیل خودش قرض میداد می بخشید عیاشی میکرد... زنش از طریق بقیه از شوهرش پول می گرفت یا خرید آنچنانی میکرد به اسم شوهرش و چون می‌شناختن بهش میدادن بعد از یه مدت همه طلبکار پول شدن که زنه خرید کرده بود، زن هم همشون قایم کرده بود گفت ندارم، شوهرش مجبور شد کلی وام و قرض جور کنه حالا حساب تک تک پولاش داره و مدیر خرج زنش شده
عزیزم خیلی سخته این حرفو بزنم چون قطعا گارد میگیری و میگی اون مقصره درسته صد در صد اون مقصره اما اون آدم اینجوریه و تو نمیتونی عوضش کنی مث رنگ چشمش ک مثلا اگر قهوه ایی باشه تو نمیتونی ب صورت طبیعی آبیش کنی
و هرچی اعتراض کنی خودتو از چشمش میندازی و خودتو کوچیک میکنی و حرمتهاتونو میشکنی شما باید خیلیییییییییییییی بهش محبت کنی و یکاری کنی ک وقتی ی خواسته داشته باشی حتما انجام بده و اونموقع شما خرید کن مثلا همش طلا بخر ی جوری پولهاشو خرج کن ک چیز زیادی واسه خرج کردن واسه خانواده اش نداشته باشه
ما شرایط مالی اصلا خوبی نداریم اما مادرشوهرم پول پرسته براش خرج کنی بهت محل میذاره خرج نکنی کلا ب هیچ میگردت و شوهرم خیلی حساسه تو بی پولی از پول من رفت برا مامانش کفش چرم خرید در صورتی ک ما روی 10 هزاریمونم حساب میکردیم ولی من آخ نگفتم چون میدونستم اعتراض فایده ایی نداره و فقط منو از چشم شوهرم میندازه اتفاقا کلی هم خودمو خوشحال نشون دادم و خودم براش انتخاب کردم
ببین میدونم اینجوریه منم خیلی وقتا بروی خودم نمیارم ولی تا کی آخه تا آخر عمرم ن میخاد همینجور باشه ما هم یوقتای دیگه بی پول میشیممیگم فکر اونموقع ها هم بکن چرا همه پولات خرج میکنی ک بعد خودمن بی‌پول باشیم. آخه یک سال دو سالک نیس خیلی وقتا ب من میگه پول ندارم ولی ب اونا نه
ارسال نظر شما
