برای بار دوم خواهرش اومده میگه برادرم ازت خوشش اومده و شغل پسره عمده فروشیه یه خونه ماشینم داره مدرکشم دیپلمه.من هیچ حسی بهش ندارم خوشمم نمیاد ازدواج کنم دفعه اولم بهش گفتم من ازدواج نمیکنم خودش گیر داده
از طرفی والدینم منو از خونه بیرون کردن و بزور توی خونشون روزی یک وعده غذا گیرم میاد همش باهام دعوا میکنن اعصاب برام نمونده از بس باهام بحث کردن حتی یک ریال پول توی کیفم نمیزارن خیلی زجر میکشم
این پسره میاد با من ازدواج کنه ولی تحت هیچ شرایطی بمن دست نزنه منم علاقه ای به بچه داری ندارم فقط مثل نوکر توی خونه ش بشور بساب کنم؟ خودش گیر داده با من ازدواج کن