تواین مدت خیلی گریه کردم خیلی افسرده بود یه دخترداشتم دوس داشتم اینیکی پسرباشه که سونوها همه گفتن دختره اما ته ته دلم باورنداشتم اصلا ته دلم یه کسی میگف پسره اصلاناامید نشدم تا اینکه دیروز رفتم مراقبت پنج روز مونده به زایمانم رفتم وضعیتم رو چک کنن گف گل پسرمون دیگه جاش تنگ شده امروز فرداس که بیادگفتم کی؟ گف بچه دیگه گفتم بچه من دختره خندیدگف من بهت میگم پسره مررررررردم انقدگریه کردم