سوتی که زیاد دادم باید یادم بیاد اها نمونش
ما یزدیا یه اش داریم که اش تمبر هست،توش تمبر هندی میریزیم،بعدا من کوچیک بودم مامانم نخود لوبیا خیس میکرد گاها میگفت اون اب زیرش رو بریزم و اب جدید بریزم روش، اقا ما یبار دیدیم یه کاسه توش یچیزایی انگار دونه ها مثلا خیلی کثیفن،منظورم همون تمبر هسته دارایی که مامانم خیس کرده بود که ابش رو بریزه تو اش،
من فکر کردم اینا مثل نخود لوبیاست و انقدر باید اینا شسته بشن تا این دونه ها تمیز بشن، دیگه جاتون خالی همرو ریختم تو صافی و شروع کردم به شستن هسته های تمبر انقدر شستم اینا تمیزتمیز شدن و همه اب تمبرهارو ریختم دور،خیلی شیک و مثلا خانومانه،هسته هارو ریختم تو کاسه و اب ریختم روشون و گذاشتم کنار سینک کلی هم خوشحال بودم که چقدر من دختر خوبیم که انقدر کمک حال مامانمم......دیگه یه چنددقیقه بعد مامانم اومد صحنه رو دید و دیگه بقیش رو خودتون تصور کنید😐