del_aram

مدیر

عضویت: 1397/01/23

تعداد پست: 3050

عنوان

چقدر بعضی فروشنده ها نفهم و‌بی شعورن

| مشاهده متن کامل بحث + 646 بازدید | 42 پست

رفتم خرید کفش امروز

صاحب مغازه رو‌میشناسم ادم خوبیه

امروز که رفتم ی مرده دیگه هم بود تو‌مغازش که اونم چند مغازه اونورتر کفش فروشی داره

کفشی که انتخاب کردم گفتم سایز ۳۹_۴۰بیارید اولی رو‌پوشیدم گفتم اگه میشه اون پا دیگه ش رو‌هم‌بدید بعد گشاد بود سایز کوچیکترو پوشیدم گفتم اون پاشم بدید،بعد اون مرده که صاحب مغازه نبود با ی لحن‌چندش گفت مگه چند تا پا دارین😑😑😑بعدم ی خنده موزیانه کرد،فروشنده اخر ازم عذرخواهی کرد ولی من چیزی نگفتم بنظرتون باید جوابشو‌میپادم چی میگفتم.

1398/05/01

12:48

0 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

del_aram

مدیر استارتر

عضویت: 1397/01/23

تعداد پست: 3050

ميگفتي سه تا بيا بريم پشت مغازه نشونت بدم مردك البته اين خيلي +١٨

😂😂😂😂

1398/05/01

12:50

3 نفر لایک کرده اند ...

باران1409

عضویت: 1392/08/26

تعداد پست: 4690

ميگفتي سه تا بيا بريم پشت مغازه نشونت بدم مردك البته اين خيلي +١٨

اره عواقب خوبیم نداره

1398/05/01

12:50

1 نفر لایک کرده اند ...

ریحانه

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

sarami

عضویت: 1397/03/28

تعداد پست: 1455

اين جور حرفا دليلش نياز به جلب توجه

كار خوبي كردين جواب ندادين هر جوابي نياز اونا رو براورده ميكنه

1398/05/01

12:50

1 نفر لایک کرده اند ...

fariba_a

عضویت: 1397/11/18

تعداد پست: 5590

ببخشیدا ولی مگه آدم با خر جماعت دهن به دهن میزاره؟؟؟؟اصلا ارزش نداره بهش فکر کنی گلم

خدایا تا تو کنارمی نمیترسه دلم...بمون پیشم مثل هر ثانیه از زندگیم ک بودنت رو واضحتر از هر بودنی حس کردم...مرسی ک بهم فرصت زندگی کردن،عاشق شدن،بچگی کردن و بزرگ شدن دادی...خدایا بابت همه نعمتهایی ک دادی و ندادی شکرت😍

1398/05/01

12:51

1 نفر لایک کرده اند ...

_عمه_خانوم_

عضویت: 1398/04/03

تعداد پست: 850

ميگفتي سه تا بيا بريم پشت مغازه نشونت بدم مردك البته اين خيلي +١٨

اونم معطل نمیکرد ک 😆

وقتی بمیرم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد...نه جایی بخاطرم تعطیل میشود...نه در اخبار حرفی زده میشود...نه خیابانی بسته میشود...و نه در تقویم خطی به اسمم نوشته میشود...تنها موهای مادرم کمی سپید تر میشود...پسرم تنهاتر...💙و پدرم کمی شکسته تر...اقواممان چندروز آسوده از کار...دوستانم بعد از خاکسباری موقع خوردن کباب آرام آرام خنده هایشان شروع میشود...راستی عشق قدیمم را بگو اوهم باخنده هایش در آغوش دیگری،مراازیاد میبرد...!من تنها فقط گورکنی را خسته میکنم...ومداحی که الکی از خوبی های نداشته ام میگوید🙃 و اشک تمساح میریزد...و من میمانم و گورستان سرد و تاریک و غم همیشگی ام که همراهم میماند...من میمانمو و خدا،💗بااحساس خجالتی که ای مهربان چرا همیشه مرا از تو و دینت ترسانده اند...🙁

1398/05/01

12:51

4 نفر لایک کرده اند ...