2733
2734
عنوان

سرکتاب باز کردم

| مشاهده متن کامل بحث + 11796 بازدید | 47 پست
سلام دوست عزیز،من ده سال ازدواج کردم با علاقه به همسر وعاشق همیم خیلی باهم خوبیم تو یهدره از زندگیم ...

وای خوشبحالت که همه چی تموم شده و همه چی مثل قبل شده

لا حول و لا قوة الی بالله علی العظیم
وای خوشبحالت که همه چی تموم شده و همه چی مثل قبل شده

اره واقعا تو اون دوره اونقدر باهم دعوا میکردیم که من فکر میکردم بعد ده سال دیگهدوسش ندارم اما باز باهم اشتی میکردیم یه روز بعدش باز بحث وجدل حتی خودمونم توش مونده بودیم یعنی انگار تا هم میدیدیم یاد کینه هامون میفتادیم خیلی روزای بدی بود همشم پشت سرهم اتفاقای بد میفتاددرست هفت ماه اینطور بودیم تا اینکه مامانم برامون دعا نوشت وگذاشتم تو اتاق خوابم ،از شر اتفاقام خلاص شدیم یعنی تازه ارامش به زندگیمون برگشت 

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

اره واقعا تو اون دوره اونقدر باهم دعوا میکردیم که من فکر میکردم بعد ده سال دیگهدوسش ندارم اما باز با ...

بخدا انگار داری حرف دل منو میزنی.همسرم همش میگه الهام مارو انگار جلو چشم هم سیاه کردن چرا اینجوری شدیم اخه.بخدا خیلی وقتاش اصلا دست خودمون نیست

لا حول و لا قوة الی بالله علی العظیم
2728

ما تازه رفته بودیم حونه جدید اونجا اینطور شدیم سه بار تواون هفت ماه منو شوهرم تصادف اشتیمدر حد بیهوش شدن،دزد افتاد خونمو طلا هام برد ،ماشینمون داغون شد ،زیان مالی زیادداشتیم از نظر روحی داغون بودیم دلسرداز همه چی پراز تنش شده بودیم دخترمم تو عذاب روحی بود همش بهونه میگرفت،از همه دم اومده بود شبا همش با گریه میخوابیدم شوهرم سردرگم شده بود اولش میگفتیم چشمون ردن چون خونه تازه خریدیم اما بعدش دعا نویسه گفت سگتاره اتون رو به هم وایساده خونه مشکل نداره خودتونخیلی بحث دارید باهم     

[QUOTE=98236356]ما تازه رفته بودیم حونه جدید اونجا اینطور شدیم سه بار تواون هفت ماه منو شوهرم تصادف اشتیمدر حد بیهوش ...[/QUOTE 

تو شرایطت دقیقا شرایط منه.چه پیشنهادی داری واسم؟

لا حول و لا قوة الی بالله علی العظیم

دارممیگم من به دعا نوشتن ودعا نویس اعتقاد نداشتم ،هیچ وقتم سراغش نرفتم اما به حدی کلافه شده بودیم که سرکتاب باز کرد دعای که برامون نوشته یهسوره از قران کریم یادمه به مادرم گفته بود سوره شمس ،منم تو خونم قران خوندم یوره بقره هر روز صدقه تمام تلاشم کردم نسبت به خیلیچیزا  خیال بشم   

دارممیگم من به دعا نوشتن ودعا نویس اعتقاد نداشتم ،هیچ وقتم سراغش نرفتم اما به حدی کلافه شده بودیم که ...

پس منم همین کارارو میکنم و سوره شمسو مینویسم اویزون میکنم به خونه م

لا حول و لا قوة الی بالله علی العظیم
2738
[QUOTE=98236356]ما تازه رفته بودیم حونه جدید اونجا اینطور شدیم سه بار تواون هفت ماه منو شوهرم تصادف ...

عزیزم تنها کاریکه من کردم این بود که رفتم سراغ خود خدا اونقدر شرایطم بد بود که فکر میکردم زندگیم داره از دستم میره بچه وشوهرم دارم از دست میدم باورت میشه شوهرم درحین بیداری تو روز روشن تو ماشین خوابش برده بود تصادف کرده بود خدا بهش رحم کرد وقتی این اتفاق افتاد،تمام امیدم ازدست رفت به دوران خوش گذشته ،دیدم خیلی جاها خودم مقصرم ،اول اینکه زندگیم خیلی در معرض دید بقیه بود همیشه بانیت خوب همه درجریان همه کارم بودن این عادت ترک کردم هزچیز ریز زندگیمو به کسی نمیگفتم اگر چیزی میخریدم حتی اتفاق بدم رو ،برام سلامتی شوهرم وبچه مشد دعای همیشگی یر نمازم دیگه برام پول وحرف بقیه مهم نبود گوشه گوشه خونم قران خوندم ،هرروز صدقه میدادم،بعدشم که گفتم اون دعانویس یه مرد شریفی که فقط گفت من کاری نمیکنم فقط سوره قران براتون نوشتم ،سعی کردم تو مجادله باهمسرم کوتاه بیام ،با همسرم یه شب دوتایی صحبت کردیم که اگه دنیا وعالم بخوان ما باهم بد باشیم اکر انرژی منفی بخوانبدن تا ما نخواییم نمیشه ،قرار گذاشتیم دوتایی انرژی مثبت بدی بهم سعی کردیم همه چیزمون بین خودمون باشه به هیچکس چیزی نگیم زندگیمون ویترین نکنیم خوشیامون وناخوشیامون بمونه خونه ،اماااااا بزرگترین چیزی که فهمیدیم این بود که فقط خودمون تونستیم به دادمون برسیم ،الان من اگر بخوام کاریکنم به هیچ کس به غیر مادرم نمیگم چون تو اون هفت ماه ادمایی دیدم که چشم دوخته بودن به ما که هرچیزمون رو دایره بود 

و اینم بگم ما قبل از اینکه بیاییم خونه جدیدمون حالمون خیلی خوب بود درست از روزی که رفته بودم خونه خودم این اتفاقا افتاد میدونی احساس میکردم خونه برام کلا بد همش انرژی خیلی بدی میداد دوسش نداشتم بعداز همه این اتفاقات زنگ زدم به مستاجر های قبلی جالب اینکه اونام همین حرفارو میزدن که با زنشون یا شوهرشون داخل خونه دعوا میکذدن همش اتفاقای بد میفتاد بعداز این بود که شوهرم گفت بیا من وتو با عشقمون با علاقمون ثابت کنیم که میتونیم به این خونه به زندگیمون انرژی خوب بدیم 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز