داشت زير لب می خوند:"كه من باد ميشم ميرم تو موهات'👱♀️..."بهش گفتم به جای اينكه واسم كنسرت برگزار كنی 🎉پاشو كمک كن اين تختو جا به جا كنيم، كمرم درد گرفت به خدا!با شيطنت باز گفت:" ای بخت سراغ من بيا، كه رخت خواب من با خيال خامم گرم نميشه" 😂❤بهش گفتم از بد شانسيت كه بختت من بودم، قيافه ی ناراحت و اخمو به خودش ميگيره و آه ميكشه، ميگه هيييی😣...كنارش ميشينم، بهش ميگم پشيمونی؟ميگه: میدونی من يه تئوری دارم، ميگم كه هر كسى توزندگيش عاشق يک نفر بايد بشه، اون آدم درست يا غلط هميشه عاشق اون آدم ميمونه، دلش به ياد اون آدم گرمه👫،چشماش👀 به خيال اون آدم گرم خواب ميشه، دستاش👐 با خيال اون آدم گرم ميمونه.حالا ببين، چقدر بايد، خوش شانس و خوشبخت باشی، كه همونی رو پيدا كنی كه اونم شب ها با خيال تو ميخوابه، روزا به عشق تو بيدار ميشه❤. چقدر بايد خوشبخت باشی كه بين اين همه آدم كسى رو پيدا كنی كه همونطور كه اون وسط ذهنت جا كرده، توام وسط قلب اون جا كنی💑...بهش گفتم: تو پيدا كردی؟گفت: من خوش حالم، تو خوشحالی؟ همين الان؟😊 گفتم: خب آره، داريم خونه ی آينده مونو🏡 ميچينيم، تو كنارمی و خوشحالم، همه حالشون خوبه...حرفمو قطع ميكنه و ميگه: پس دوتامون💑 درست انتخاب كرديم،هيچكی پيش آدم اشتباهی خوشحال نيست..❤
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
آرزو کن که آن اتفاق قشنگ بیافتد✨رویا ببارد🌦دختران برقصند💃 قند باشد🧁بوسه باشد💋خدا بخندد🤍به خاطر ما که کاری نکردهیم💚🤞🏻من تا آن روز چشم به در خواهم دوخت🕊
❤️❤️❤️یک چیزهایی هیچ وقت عادی نمی شود بچه دار شدن مثل یک جادوست. مثل افسانه ای شیرین و عجیب و غریب که سخت می شود باورش کرد. آخر چطور می شود یک دفعه مادر شد. همین که اولین بار نقطه ای تپنده را نشانت می دهند و می گویند این بچه شماست، همه چیز تغییر می کند. دستت را می گذاری روی شکم و حس می کنی از همین حالا باید قوی تر باشی. باید محافظت کنی از این نقطه تپنده کوچک. باید حامی اش باشی، همراهش باشی. شروع به تکان خوردن که می کند فکر می کنی دیگر خودت نیستی، دیگر پاهایت روی زمین نیست. لذتی وجودت را می گیرد که با کمتر چیزی قابل قیاس است. با گذشت هر روز و هر ماه چقدر عاشق تر می شوی. چقدر قلبت می تپد برایش. برای اویی که هیچ نمی دانی چه شکلی خواهد بود. چشم هایش، دهانش، انگشت هایش. از همین روزهاست که نگرانش می شوی. که چرا تکان نمی خورد، چرا نمی چرخد، چرا با لگدهایش نمی گوید من اینجام. بارداری مثل یک جور جادوست. جادویی که همه چیز را تغییر می دهد. جادویی که تو را تغییر می دهد و دیگر اسمت را برای همیشه عوض می کند. بعد از این کسی هست که تو را مادر صدا خواهد کرد❤️❤️❤️