عزیزدلم خب تو اسم طلاقو آوردی ببین چه فشاری بهش اومده که اینجوری از کوره دررفته، میدونی چرا؟ چون با تموم وجودش دوستت داره و نمیخواد ازت جدا بشه خودتو بذار جای شوهرت توی اون لحظه میتونستی با آرامش حرف بزنی، خواهر گلم ازت خواهش میکنم تو اول برو پیش مشاور یه مشاور کاربلد منظورمه نه از این مشاورای الکی اگه لازم باشه مشاور از شوهرت هم میخواد تا بیاد باهاش صحبت کنه مطمئن باش اگه نیاز باشه خود مشاور بهت میگه جدا شو اگه این کارو کنی بعد از طلاق دیگه غصه نمیخوری که چرا تلاشتو نکردی برا حفظ زندگیت، ولی من مطمئنم بری پیش مشاور مشکلت حل میشه عزیزدلم
ببین اره حرف شما درسته اما بزار یه اعتراف کنم نشستم که بیاد با قربون صدقه نزاره برم نه با دعوا و ابروریزی پیش برادرش
الان که موندم چی کنم به نظرت چیکار کنم اصلااا محاله بهشزنگ بزنم واسه صحبت .برم درخواست طلاقت بدم ببینم چی میکنه؟؟؟
عزیزم میدونم چون انتطار دلجویی داشتی و شوهرت برعکس عمل کرده یه خورده شوکه شدی و بهت برخورده خب عزیزم به اونم حق بده وقتی زنش پیام میده میخوام برم طلاق بگیرم تو اون وضعییتی که میگی پاش هم ترک برداشته بوده و تو گچ بوده خب حق داشته عصبانی بشه، حالا یه چند روز دست نگه دار اسم طلاقو نیار مطمئنا اونم آرومتر میشه و میاد دنبالت، بعد بشین باهاش صحبت کن راضیش کن باهم برید پیش مشاور انشاالله که مشکلتون حل میشه
عزیزم به نظرم بذار شوهرت از سفر برگرده ببین آرومتر شده یا نه، حالا با خواهرت هم یه مشورت بکن ببین نظرش چیه، ولی عزیزم حتما حتما قبل از این که اقدام بکنی برا طلاق برو پیش مشاور انشاالله که به اون مرحله نمیرسه که برا طلاق اقدام کنی
ن اول با اون صبحبت كن فعلا خانوادتو در جريان نزار مشكلو بزرگتر نكن ارزش نداره
اصلا حرف طلاق رو نیار..فقط باهاش حرف بزن.اروم .مهربون باش ولی نه اونطوری که به بغل و آشتی ختم بشه.بشینید جدی جدی حرف بزنید.اگه خونه عصبانیش رو تشدید میکنه تو پارکی قرار بذار.. یا اگه نگران رفتاراش هستی برو خونتون.منتظرش باش.
بگو که بخاطر چند تا صدقه ای که میگی منو از دست میدی..بگو ارزش داره واقعا؟! مهربون و آروم بگو.
رسیدنی خسته هست و داغون. یه دونه چای بیار.خشمش خوابید ،شروع کن به حرف زدن.
جواب گرفتی که خدارو شکر..نشد برو مرحله دوم.
بگو پس با خانوادم حرف بزن.من دیگه حرفی ندارم.
ولی اصلا به طلاق نکشون.جدی باش ولی اصلا طلاق نگیر.اصلا و اصلا اسمش رو نیار. این اسم رو ورد زبونتون این همه راحت نکنید.زندگیت رو تسلیم چند تا مانع نکن.از چنگشون بکش بیرون.ناسلامتی چندین سال دارید میگید عاشق همید،دروغ بود همش؟؟؟؟ قانع نباش.این حسات زودگذره..
# ابهت زندگی تون رو بخاطر چند تا مانع گذرا پایین نکش.عشق و زندگیتون رو مقدس بدونید و سیاهش نکنید.
دیگه بگیا طلاق میگیرم!!!
باشه چشم
ببین مطمئنم فردا زنگ میزنه با عصبانیت میگه برم خونه به نظرت چی کنم قبل از اینکه اون زنگ بزنه نمی تونم برم چون اول خیییلی بد دعوا کردیم برم میگه خودش قهر کرد خودش هم برگشت بعد خونم وحشتناااک کثیفه میخوام خودش وسایلی که شکسته رو جمع کنه نمی خوام من دست بزنم بعد زنگ زد گفت برم خونه چی بگم؟؟؟
قربون اون دل مهربونت منننن برم..خانوم کدبانو💟
نگران نباشه..بذار یکی دو روز کثیف بمونه،بدونه بدون توووووو# این خونه،براش خونه و منبع آرامش نمیشه..تا حالا کردی،یکی دو روز حالا فاکتور بگیر.
همسرت تحمل کدوم رفتارت رو نداره؟!
مثلا یکی تاب نگاه نکردن،یکی بی توجهی و....
اول از همه باید خودت براش ناز کنی در حالیکه خیلی جدی هست.سعی کن با حرفات دل زود اب نشه،میدونم سخته ولی تلاش کن.
همسرت جلوی مردم میتونه خوددار باشه و فریاد نزنه؟! میترسم راهکار بدم ،بیشتر ابرو ریزی بشه..
عزیزم منم گذراخوندم تاپیکاتو...یکم بیشترب بچهات فکرکن ب اینکه خیلیاک ازاول خرفاتوخوندن بهت گفتن همسرت دوستداره، طبیعیه بیشترمرداخیلی مغرورن اسم طلاق بیادکوتاه نمیان عصبانی میشن...ولی شمامادری اول ب بچهات فکرکن بعدشم مشکلتون بای مشاورایشالاحل بشه ...اشتباه مااینجاست ک از اطرافیان ک اصلانمیتونن بی طرف قضاوت کنن مشاوره میگیریم
ممنون عزیزم
اره بهش بی توجهی میکنم خیییلی بدش میاد یعنی چیزی که فهمیدم حاضره تند تند چکش کنم اما اینکه بی محلش نکنم
اره خییییلی رعایت میکنه کلا تو جمع دوست نداره بدخلقی کنه همون یکی از اعصاب خوردیاش دیروز این بود هی تو دعوا تکرار میکرد این بود میگفت ابروم رفت پیش خانواده ا م با این دعوا 😓(اخه ما طبقه بالا مادرشوهرم میشینم)صبحش دعوا کردیم خونه نبودن اما شب اومداون وضع پیش اومد خونه بودن 😓
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
19 ثانیه پیش
20 ثانیه پیش
21 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
