برگشته میگه من بخاطر تو اومدم
حالا مثلا دیر بریم چی میشه
میخواستی با اسنپ برییی
من فقط یکم صدامو بردم بالا بعداز ولی صبر گفتمم برووون لطفاااا
برگشت بهم گفت سگ😑😐😐😐
وافعا دلم شکست اما چیزی نگفتم که بحثی پیش نیاد
باز نمیدونم چی گفت من تقریبا داد زدم گفت نعره نکش😐
خلاصه رسیدیم و یه ۵دقیقه نشستیم مراسم تموم شد
من کلا بیخیال شدم انگار اتفاقی نیافتاده