از خونه مادرش اومد خونه من خونرو جارو كردم رف اشپزخونه ظرفارو بشورع پرت كرد شيكست منم هيچي حرف نزدم تلويزيون نگا كردم اومد محكم زد تو سرم و كمرم خودمم حاملم اصلا حركتي نكردم جيكم درنيومد جون گفتم بدتر نكنه به شكمم نزنه ، اخه من تو خونه تنهام اينم رف خونه مادرش عصر زنگزدم گفتم چندتا طناب بيار فرقي ببندم به فرش دارم جمع ميكنم ميگه اي ولش از بازار ميگيرم ديروز گفتم تخم مرغ محلي مياري از خونه مادرت جون مرغ دارن ميگع اي ولش جوجه هاي مادرم مردن ، حرفي نزدم چند تا مرغ داره مادرش روزي تخم ميزارن اين حيغش مياد از خونشون چيزي بياره اخه من تخم مرا سفيد نمتونم بخورم مادرش ميدونه ولي اصلا اهميت نميده منم گوشي قط كردم ناراحتشدم