2737
2734
عنوان

غربت من (داستان زندگیم)راهنماییم کنید.

| مشاهده متن کامل بحث + 545 بازدید | 49 پست

شوهرم اومد گفت مگه نگفتم ساکت باش منم فقط گریه می کردم مادرشوهرمم شروع کرد که اره تو میخوای پسرمو ببری برا خودت ببرش مال خودت!! وای بچه ها یعنی اصلا مونده بودم فقط چی بکم بهش گفتم من میدونم شما اینگارا رو می کنی که منو دیگه نبینی وگرنه این همه بی انصافی برای چیه مگه من چیکار کردم چه بدی از من دیدین

پدرشوهرمم اونجا فقط هی میگفت برید برید هیچی نگید ماهم سوار ماشین شدیم رفتیم. 

همه ی این اتفاقا جلوی چشم بچه هام افتاد که طفلیها انقد ترسیده بودن جیککشون درنمیاومد


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

وقتی رسیدیم خونه پدرشوهرم برام پیام زد و کلی عذرخواهی کرد و اظهار تاسف کرد که نباید این اتفاق می افتاد. بعد از اون چند روز بعد با من تنهایی صحبت کرد وو گفت مامان رفتاراش نرمال نیست و با همه همینطوره جتی با من که شوهرشم اینطوری و با بچه های دیگه.

این رو هم بگم که همون خواهرشوهرم جند روز بعد از اون اتفاق زایمان داشت و وقتی زایمان کرد و به شوهرم زنگ زدم و گفتم بره پیشش بیمارستان عیادت و خودمم زنگ زدم تبریک کفتم با اینکه خیللیی ناراحت بودم . ولی نمیخواستم برم ببینمش که پدرشوهرم انقددد باهام حرف زد که ببخش و بزرگگی کن بیا که رفتم

2728

وقتی رفتم مجبوری با مادرشوهرم سلام علیک و روبوسی کردم و لی دلم ازشون خون بود ازش متنفر بودم. الان دو هفته از اون جریان گذشته مادرشوهرم پیش دخترش بود . اما چندروزه برگشته خونش. من موندم سر دوراهی واقعا نمیدونم چیکار کنم.

از طرفی پدرشوهرم خیلی ازم عذرخواهی کرد و باهام حرف زد و انتظار داره من مثل قبل باهاشون برم و بیام

از طرفی انقدر از مادرشوهرم و خواهرشوهرم بدم اومده که دلم نمیخواد حتی یه بار دیگه ببینمشون به شوهرم گفتم دیگه تا اخر عمر منو نمیبینن فقط خودتو بچه ها برین 

حالا به نظر شما من چیکار کنم . شوهرم میگه از اینجا بریم که منم موافقم اما انقد اجاره ها گرونه که نمی دونم می تونیم بریم جای خوبی یا نه. از طرفی دلم میخواد جند ماهی کلا قطع ارتباط کنم نرم پیششون فقط شوهرم و بجه ها برن که عبرت بشه برای مادرشوهرم دیگه با من اینطوری رفتار نکنه ولی از طرفی چون پدرشوهرم خیلی واسطه شد می ترسم ناراحت بشه و دیگه محبت اونم از دست بدم. دیگه واقعا نمی دونم چه کنم؟ شما بودید چی می کردین؟

شوهرمم همش می گه ببخش که ارامش بگیری کینه خودتو اذیت میکنه ولی این مادر خودشه که قلبش سیاه و پر از کینه ست تو این دو هفته یه زنگ به پسرش نزد که از دلش دربیاره. همش میگم واقعا لیافت پسر به این خوبی رو نداره

مادر شوهرت عوض نمیشه و هیچ وقت ترو دوس نخواهد داشت پس تو از کم کم فاصله بگیر چون هر چی محبت کنی جزیی ...

اره واقعا درست فهمیدی خیلی تجملاتیه ادعاشم میشه بالاشهریه. اما یه ذره شخصیت نداره که به دیگران به چشم کنیز و نوکر نگاه نکنه. واقعا باید ازش دوری کرد

2738

به نظرتون رفتن ما از این خونه فایده داره؟ اخه شوهرم میگه اگه از اینجا بلند شیم پول رهن خونه هم نمی گیریم ماشینمونو میفروشیم خونه اجاره می کنیم . مادرشوهرم انقد اهل پوله که میدونم ما اینگارو کنیم تازه خوشحالم میشه به چشم هم زدنی پول خونه رو دود میکنه میره هوا. منم میگم باید پول رهنو بگیریم نمیذارم اینطوری با ما رفتار کنن. درحالیکه هوای بچه های دیگه شونو انقدر دارن

بچه ها نظر بدین دیگه . شما باشید چی میکنید

ادم واقعا از این مادر شوهرت همینطوری هاج و واج می مونه.منکه میگم رفت و امد کنید اما سرد بلند نشید چون مادر شوهرت اینو میخواد،من وگه بودم اینه دقش میشدم به گل های توی حیاط حساسه،خب😅😅😅😅😅😅😉👌👌👌👌منم دست میزارم روی حساسیت هاش،به نظافت حساسه 😅😅😅😅با بچه هام میرم خونشون ای وای شربت از دست بچه افتاد خب بچس دیگه کاریش نمیشه کرد عذابش بده و بخندددد😅😅😅😅😅😅مریض هم خودتون هستین من نیستم ( اینو به هر کی که به من بگه مریض گفتم)

ادم واقعا از این مادر شوهرت همینطوری هاج و واج می مونه.منکه میگم رفت و امد کنید اما سرد بلند نشید چو ...

می‌دونم چی میگی تازه اگه نرم شاید پدرشوهرمم پر کنه که دیگه منو حمایت نکنه

به نظرتون رفتن ما از این خونه فایده داره؟ اخه شوهرم میگه اگه از اینجا بلند شیم پول رهن خونه هم نمی گ ...

با این جور ادما از سر بحث و قانون وارد نشو ،چون خودشون حفظن،گریه حالیشون نیس،از سر کولی بازی در بیا ،جلوی چشمش به شوهرت برس برو بخور و بریز و بیا،مادر شوهرت نمیتونه بیرونت کنه اما جلوی پدر شوهرت هر روز رو سیاه تر میشه بچه ها کثافت کاری کنن پدر شوهرت میگه بچه هستن اما مادر شوهرت له میشه ،بچه هارو بنداز گردنش چون وابسته تر میشه،بچه ها محبتشو جذب میکنن،بچه ها بلدن خودشون چطوری با اینجور ادما ارتباط بگیرن ما ادم بزرگها مثل اونا نمیتونیم قول میدم به واسطه بچه ها شما هم عزیز میشی،اگه مسیولیت نوه ها رو بدی به مادر شوهرت ،اصلا حساس نباش که بچه ها اذیتش میکنن اتفاقا نتیجه بهتری میده

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   بهاران7979  |  18 ساعت پیش
توسط   _khab_  |  6 ساعت پیش