2737
2739

من طلاهامو فروختم بخاطر شوهرم و ب شوهرم گفتم همین که پول بدست اوردی سکه بخر و بزار کنار(اینم بگم بازم امکانش زیاد هست ک پول لازم بشه و بفروشه و البته بیشتر بدست بیاره )،  توی بازار بدلیجات های خیلی شیکی دیدم ک مو نمیزنه با طلا، دو دل شدم شما بودین چ میکردین


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

بدل مشخصه بدله 

اونی که طلا میندازه میفهمه ببینه بنظرم الکی پولتو نده به بدلیجات

خدایا شکرت بالاخره منم مامان شدم بعد از سه بار ivf  ۱۵.۱۲.۱۳۹۹ بهترین روز زندگیم بود🥰🥰🥰                            ایشالله دامن همه منتطرا زود زود سبز بشه
2738

من از طلا متنفرم ولی مهمونی که میرم مجبورم بندازم چون برام حرف درمیارن بدلیجات بیشتر دوس داذم طلا که میندارم حس مبکنم سی سالمه مخصوصا النگو

متتتتتنفررررررم

🧚‍♀️

من طلای دست دوم میخزم هم دستم میکنم هم وقتی خواستم بفروشم ضرر نمیکنم چون پول اجرتو نمیدم

برف هفت سالگی ام را به خاطر صدای مادرم دوست داشتم که می گفت پاشو ببین عجب برفی اومده برف ده سالگی را به خاطر تعطیل شدن مدرسه و خوابیدن کنار  مادرم حتی یک ساعت بیشتر. برف چهارده سالگی را به خاطر تشویش امتحانات .برف هجده سالگی را به خاطر استرس کنکور و آینده !! برف بیست سالگی را به خاطر عاشقی . هیجان عشقی که در ذهنم تا ابد ادامه داشت اما از برف بیست و پنج سالگی به بعد برف ها فقط سرد بود و سرد بود و سرد…… و خاطراتی که هرگز تکرار نخواهد شد……
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687