دوستم سنتي ازدواج كرد، بعدش فهميد پسره شيشه ميكشه و دختر بازي ميكنه.١سال باهم زندگي كردن ديد نميشه طلاق گرفت.بعدش سركار ميرفت،سه سال بعد تو كار يكي از همكاراش داداشش رو معرفي كرد بهش كه اونم جدا شده و انگليسه.خلاصه چند ماه در ارتباط بودن بعدم پسره دوماه اومد ايران آشنا شدن و مشاوره رفتن بعدم خواستگاري و ازدواج.الانم انگليسه از شوهرشم راضيه
مورد ديگه ١٥سال پيش جدا شد يك پسر ١٠ ساله داشت كارمند بانك بود، پسرش كه ١٦سالش بود با يك آقايي ازدواج كرد اونم يك پسر داشت همسرش فوت كرده بود.
مورد سومم دوساله جدا شده اول يكم افسرده بود بعد رفت مشاوره بهتر شد، طبقه پايين خونه پدرش زندگي ميكنه، كار پيدا كرد ميره سر كار، روحيه اش كه خيلي خوبه يك دختر ٥ساله هم داره