2737
2734
عنوان

بیایین از سوتیامون بگیم بخندیم

434 بازدید | 25 پست

یبار دهنم آف زده بود خواستم به مامانم بگم مامان خاک شیر خنکه درست کن بخورم بهتر بشم گفتم مامان شاخ ک..یر درست کن بخورم چند لحظه محو افق شد گفت خاک به سرت تو حرف نزن اصلا 😂


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

اه اه بو گوز میاد

پنجره هارو باز کنین

نه میتونم برم از خونه بیرون...نه از فکر توعهدیوونه بیرون...تو نیستی و هنوزبارونه بیرون...تو نیستی و هنوزاسمتعزیزه..رفیق قلبی که بی تو مریضه همینتنهایی بی همه چیزه...💔

یه بار داشتم بادوستم تو تل چت می کردم (خیلی باهاش شوخی دارم)نوشتم کاش مامانت اون شب تو رو خورده بود😁

دستم خورد رو کپی سندش کردم برا بابام ازشانس گندم آن لاین بود سین ش کرد...منم زدم حذف دوطرف😐

ازاون ب بعددیگه اون آدم سابق نشدم

بویِ روزهای خوب می آید...
2740

مال من سوتی نیست

یه بار ولادت پیامبر بود بعد رفته بودم پیش رئیس بخش دانشکده صحبت کنم واسه امتحانم

یه شیرینی دانمارکی های خوشمزه  و گنده ای گذاشته بود رو میز همش چشمام رو اونا بود آخرش که میخواستم برم بهم گف دخترم شیرینی بردار گفتم نه استاد ممنون

خودش دستمال برداشت یه شیرینی گذاشت گفت بردار تعارف نکن

منم با کله ممنون و تا اومدم بیرون در رو بستم همش رو گذاشتم دهنم😂بهترین لحظه عمرم بود

دیشب لیست خریدمو فرستادم روی گوشی برادر شوهرم  ایشون هم فرستاده بود برای شوهرم 

لیست خرید

خیارشور گوجه نوار بهداشتی در ضمن دقت کن مای لیدی باشه دستمال توالت برای شب 


بخدا متولد ۱۳۷۴هستم   اشتباهی وارد کردم  خداوندا پرونده گناهانم را در روز جزا باز مکن من به امید عطای تو خطا کار شدم                                        خدایا مواظب پسرام باش زندگی من وابسته به چشم های پسرام 

چند وقت پیش شوهرم رفت حمام منم رفتم حوله بگذارم تو حمام چند دقیقه معطل شدم پدر شوهرم زنگ زد پسرم گفت مامان و بابام حمام هستن 

بخدا متولد ۱۳۷۴هستم   اشتباهی وارد کردم  خداوندا پرونده گناهانم را در روز جزا باز مکن من به امید عطای تو خطا کار شدم                                        خدایا مواظب پسرام باش زندگی من وابسته به چشم های پسرام 

قبلا تعریف کرده بودم‌

یه شب بعد را ب ط ه   ج ن س ی  با همسرم  من بلند شدم که  ک ا ن د و م    و دستمال هارو جمع کنم نمیدونم چی شد که  اون  ک ا ن د و م  از دستم افتاده بود کنار تخت خواب منم ندیدم دستمال هارو انداخته بودم سطل ولی متوجه اون نشده بودم تختو مرتب کردم و برا خواب رفتیم رو زمین خوابیدیم فرداش مادرشوهرم اومده بود خونمون نمیونم چی کار داشت اوند تو اتاق منم تو اتاق بودم اومد کنار تخت یهو پا گذاشت رو اون ک ا ن د و م پر از محتویات زد بیرون از چسبیده بود به پاش  به پاهاش نگاه کرد

چشم تو چشم من شد بعد با دست کند و رفت بیرون از خونم 

نمیدونم من لعنتی چرا ندیدم 

مادرش خیلی محجبه و با حجاب بود خیلی سنگین نگاهم کرد

میخواستم از خجالت زمینو گاز بگیرم بمیرم 

به زودی 😍😍حتما حتما در این مکان تیکر بارداری واقعی نصب میگردد😁😍😍😍😍😍😍😍 اهای شمایی که داری این امضا رو میخونی انشاالله به زودی بی بی چکت مثبت بشه😁 حتی شما دوست عزیز مجرد🤦‍♀️😊 البته اول ازدواج (یه صلوات  مهمونم کن مرسی)
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   niهانیتاha  |  11 ساعت پیش
توسط   mahsa_ch_82  |  12 ساعت پیش