تاپیک زدم کهجاریم حامله س و همه شهر میدونن فقط به ما نمیگن.الان حدودای ۶-۷ ماهشه.دو سه شب پیش خونه مادرشوهرم بودیم اونا قبل ما اونجا بودن و بعد مدتها که قایم شده بود دیدیمش.شکمش یکم اومده بود جلو و برعکس قبلا که گشاد میپوشید ما چیزی نبینیم این دفعه جوری پوشیده بود قشنگ تو چش باشه. این سری دیگهنمیخواستن قایم کنن کهحامله س و راحت حرف میزدن و فلان.مادرشوهرم مخصوصا میخواست به من حالی کنه.قبلا تاپیکزدم که با جاریم ارتباطی نداریم چون خیلی عتیقه س و اذیت میکنه و مادرشوهرمم طرفدارشه.منم اصلا به روم نیاوردم و تبریکی هم نگفتم.همونطور که حدس میزدم مادرشوهرم دوباره قهر کرد باهام.جالبه همه میدونن و از ما قایم میکنن انگار میخوریمش اخرشم نمیان مستقیمبگن میخوان ما توحرفاشون بشنویم بریم تبریکم بگیم.وای این مادرشوهر من چرا انقد توقع داره از من!!!چیکار کنم بفهمه من با جاریم مث خودش برخورد خواهم کرد؟الانم به شوهرم رسونده که ینی تبریک نگفتین!!شوهرمم گفته کار دارم سرم شلوغه خدافظ
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
قایم کردن نداره که...وا....توام اصلا به رو خودت نیارررررررررر
اخه اصلا بحث این نیس که باید زود بگه و فلان.من از این ناراحت شدم که همه شهر میدونن فقط میخوان ما نفهمیم.اخرشم این مدل بروز دادنشونه.اگه بهما ربط نداره پس تبریک چرا میخواین؟
خب حالا یه تبریک به زن حامله بگی چیزی نمیشه چرا انقدر به خودتون سخت میگیرید و زندگی رو حروم میکنید
چون ارتباطی نداریم و جاریم کلا خیلی پرروعه و زیاد دردسر درست کرده برام.هر کی بود میگفتم به اون نمیگم.حالا حتی مستقیما هم میگفتن تبریک میگفتم اما ننشستم از توحرفاشون دربیارم قضیه رو که بعد تبریکم بگم!مگه بدهکارم بهش
زرنگ باش خودت ، من مثلا دست پسر جاريم شكسته يكي دوهفته پيش شوهرم اومد گف منم زنگ نزدم ، بعد تلفني با مادرشوهرم حرف ميزدم چيزي نگف منم نگفتم روز بعد شوهرم يسر رفته خونشون مادرش گفته بچه جاريم موقعي ك من زنگزدم اونجا بوده توقع داشته حالشو بپرسم فكميكرده شوهرم حتما بهم گفته اينجوري شده ، درسته گف ولي اهميت ندادم ، چند روز بعد يهفته زنگزدم ديروز سوال داشتم از مادرشوهرم گفتم عه دست نوت چطوره ،؟ تازه گف بهم پسرت اونروز ، دلم نميخاد اينطوري كنم ولي از جاريم خوشم نمياد جون خودشونم خبر نميگيرن ، هر چي بشه ب مادرشوهرم ميكم يا مبارك يا همچي چيزايي ك خواس بره ب جاريم بگه يا نگه برام مهم نيس
بنظر من تا حرفشو زدن یه تبریک میگفتی وتمام دیگه هم سوالی ازشون نمیکردی چیزی راجب بارداری جاریتم نمیگفتی؛بعد قشنگ وقتی خودت باردارشدی تا ماه آخر به هیچکدومشون نمیگفتی ماه آخر یه لباس که قشنگ نشون بده بارداری میپوشیدی ومیرفتی تو جمعشون تا تلافی کرده باشی کارشون رو؛به شوهراون هم بگید به مادرش تذکر بده تو روابط شما وجاریتون دخالت نکنه البته بارعایت ادب؛الان اونا فکر میکنن شما ازحسودیتون تبریک نگفتید وشمارو بدجنس میدونن البته من نظر دادما هرجور خودتون صلاح میدونید