2777
2789
عنوان

✨🌄✨تاپیکِ جامعِ زندگی پس از مرگ (در جهتِ تسکینِ داغدیده ها)✨🌄

| مشاهده متن کامل بحث + 421530 بازدید | 4069 پست

بیاییم زندگی راسخت نگیریم

بدانیم که خدایی هست

و امیدِ وصالی🌼🍃


لحظه‌ها میگذرند

چه خوش که در گذرِ لحظه‌ها

عشق و شادی را به هم هدیه کنیم

و به یکدیگر بیاموزیم

چگونه زندگی کردن را🌼🍃

 حتی اگر همۀ تجارب نزدیک به مرگ هم مثبت و خوشایند بودند، باز هم نمی‌توانیم حکم کنیم که پس از مرگ همه‌چیز وفق میل ما خواهد بود. تجارب نزدیک به مرگ فقط می‌توانند توصیف‌کنندۀ وضعیت آغازین انسان پس از ورود به عالم معنا باشند، اما اینکه پس از آن چه فرجامی در انتظار اوست، چندان از روی تجارب نزدیک به مرگ معلوم نیست.


باید توجه داشت که برخی تجارب درابتدا خوشایند به نظر می‌رسیده‌اند، اما کم‌کم تبدیل به تجربۀ ناخوشایند شده. لذا بسیاری از تجارب غیرعمیق یا نیمه‌عمیق که خوشایند توصیف می‌شوند معلوم نیست اگر ادامه می‌یافتند خوشایند می بودند.


 پس کلاً خودمان را فریب ندهیم و گمان نکنیم اگر در مسیر تعالی روحی گام برنداریم شرایط خوبی پس از مرگ خواهیم داشت... باید در حالتی بین خوف و رجا باقی ماند.


علی ایمانی‍ ‍نسب

(محققِ تجارب نزدیک مرگ و دین پژوه) 


منبع :

Department for Near Death Studies in Iran (DNDSI)


یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

بختک یا همزاد در خواب چطوره شما که اطلاعاتتون بیشتره

پدیده ای به نام #فلج_خواب‍ 
فلج_خواب هیچ گونه ارتباطی با دنیای ماورالطبیعه ندارد و علت آن، بیحالی REM است که شما درمیان رویا ازخواب بیدار می‌شوید ولی هنوز ماهیچه های شما درحال استراحت هستند.
🌖 شاید شما هم در خواب دچار حالتی شده باشید که حرکت و تنفس برایتان دشوار شده و احساس کنید موجودی در حال فشار آوردن به شماست. عده ای ادعا می کنند که این موجودی به نام بختک است که شما را آزار می دهد اما حقیقت اینست که این پدیده یک رخداد علمی به نام #فلج_خواب است. فلج خواب، پدیده ای بسیار شایع است و می تواند ترسناک نیز باشد، چون علتش برای بسیاری ناشناخته است. همچنین یکی از نشانه های تجربه ی خارج از کالبد نیز می باشد.
🌖 احتمال آنکه فردی در طول زندگی این حالت را تجربه کند ۲۵تا ۶۰ درصد است.
🌖این حالت ممکن است چند ثانیه تا چند دقیقه بطول بینجامد.
🌖 توضیح علمی این پدیده اینست که وقتی وارد حالت خواب می شویم، مغز ما با حجم عظیمی از حوادث و رخدادها در رؤیا مواجه می شود. اگر بدن در این حال هوشیار باشد، ممکن است هر حرکتی در رؤیا را تقلید کند؛ بنابراین، مغز برای این که کالبد فیزیکی شما را از تقلید فعالیت های رؤیا و گرفتار شدن در عالم اثیری و در نتیجه آسیب رساندن به خود، بازدارد، فعالیت خود را از بدن جدا می کند. فلج خواب زمانی رخ می دهد که ذهن تصادفا داخل کالبد شما که خوابیده، بیدار شود و مغز به بدن فرمان حرکت نمی دهد در حالیکه شما دیگر در خواب و رؤیا نیستید.
🌖 این توضیح علمی، کاملا صحیح است، اما نمی تواند به تمام سوالات پیرامون این پدیده پاسخ دهد.حالتی مشابه با فلج خواب، یعنی دشواری حرکت اندام ها، با ورود به خلسه نیز رخ می دهد، منتها در خلسه، فرد از شرایط آگاه است و این حالت با تدریج و به آرامی پیش می رود.
🌖 عده ای معتقدند فلج خواب زمانی رخ می دهد که فرد در آستانه تجربه ی خارج از کالبد قرار داشته باشد. بسیاری ادعا کرده اند که می توانند با استفاده از پدیده ی فلج خواب، به برون فکنی دست بزنند. البته برای همه اینگونه نیست و در اکثر مواقع، فلج خواب فرد را وحشت زده میکند.
🌖 اگر دچار فلج خواب شدید، توصیه میکنیم از خواب برخیزید و کمی راه بروید. رفتن  سر یخچال و خوردن چیزی هم بسیار به رفع این حالت کمک می کند. برگشتن به رختخواب تا دست کم ده دقیقه دیگر عاقلانه نیست. در صورت انجام این کار  فلج خواب  بار دیگر به سرعت اتفاق می افتد.
🌖 اولین اقدام درمانی بهبود بهداشت خواب و خواب کافی است.
🌖 یکی از موثرترین راه های مقابله با فلج خواب در لحظه ی وقوع آن، اینست که در زمان به وقوع پیوستن فلج خواب، یکی از شست های پایتان را تکان دهید. به محض این که موفق شدید، سعی کنید قسمت دیگری از پای خودتان را حرکت داده تا بتوانید کم کم از این حالت خارج شوید.
🌖خواب نامنظم و محرومیت از خواب، افزایش استرس و اضطراب، کار شیفتی، تغییرات ناگهانی در سبک یا محیط زندگی، مصرف قرصهای خواب آور و آنتی هیستامینها و... می تواند احتمال بروز آن را بیشتر کند.
🌖 تلاش در جهت کنترل اضطراب و پرهیز از مصرف خودسرانه داروهای خواب آور در این میان بسیار حائز اهمیت است.
با تشکر از دکتر علی زکی ئی ، دکترای روانشناسی و محقق مرکز اختلالات خواب در کرمانشاه
منبع :دپارتمان تحقیقات تجارب نزدیک به مرگ در ایران

🏵️🍃🏵️🍃🏵️🍃🏵️🏵️🍃🏵️🍃🏵️🍃

از هــر دستے بدے

از همون دست

پس ميگيرےﻣﮕﺮ مےﺷﻮﺩ

قلبے ﺭﺍ بشکنے

ﻭقلبت شکسته ﻧﺸﻮد؟!

ﻣگر مےﺷﻮﺩچشمے

ﺭﺍگرﯾﺎﻥ کنے

ﻭ ﭼﺸﻤﺖ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ؟!

مگر می شود؟

خدا همیشه هست ....

🏵️🍃🏵️🍃🏵️🍃🏵️🍃🏵️🍃🏵️🍃

✨کینـه و دشمنـی را کنـار بگذاریـــم

روزی می آیـد کـه دلمـان ...


💫بـرای زمانهـای کنـار هم بـودن

تنگــــــ میشــود...


💫مهربـان باشیـــم...

زندگـی کوتـاه استــــــ...


نزدیک یک سال میشه که همسرم از پیشم برای همیشه رفته. اوایل اصلا باور نداشتم، تصور اینکه دیگه هرگز نمیبینمش برام غیرقابل باور بود. حتی تا مدتها منتظر بودم که برگرده چون هنوز با مرگش کنار نیومده بودم. بعد از اینکه رفتنش رو باور کردم،کنجکاو شدم بدونم کجاست، خواستم بیشتر راجع به  دنیای بعد از مرگ بدونم. 

بعد از آشنایی با شما و از طریق خوندن تجربیات پس از مرگ و خوندن کتابهای «درآغوش نور» و دیدن فیلم«استخوان های دوست داشتنی» اطلاعاتم درمورد مرگ و دنیای بعد از اون بیشتر شد و آرومتر شدم و تاثیر مثبت روی فکر و روحیم گذاشت... با دیدن این فیلم فهمیدم روح  پاک انسان وقتی از این دنیا جدا میشه باید به خدا بپیونده و آماده بهشتی شدن بشه ولی ناراحتی و غم و غصه عزیزانش باعث میشه در حالت تردید  و بلاتکلیفی باشه و نتونه از تعلقاتی که در این دنیا وجود داره دل بکنه و اینکه رفتار و اعمال بازماندگان و اطرافیان کسی که از دنیا رفته بر روح تاثیر میگذاره.

در کل با خوندن کتاب و مطالب شما به این نتیجه رسیدم که مهمترین وظیفه و ماموریت ما دراین دنیا دوست داشتن و عشق ورزیدن به اطرافیانمون و خدمت به دیگرانه و چون همسرم هم مرد بسیار مهربان و دلسوز وکمک رسان همه اطرافیانش بود فهمیدم بهترین کمکی که به اون و خودم میتونم بکنم همینه که مهربانی و عشق به دیگران رو مثل خود اون ادامه بدم.

فهمیدم همیشه  مهمترین دعای ما باید براین اساس باشه که از خداوند بخوایم اراده ما بر طبق مشیت الهی و بر طبق اراده فنا ناپذیر خود او باشه. واقعا   تولد چیزی جز خواب و فراموشی نیست و زندگی ما توی این دنیا لحظه ای بیشتر نیست و زندگی در این دنیا مثل خوابه... و زمانی که وارد سرای باقی میشیم زندگی اصلی ما شروع میشه. همینطور که امام باقر علیه السلام می فرمایند: مرگ همان خواب است که هر شب به سراغ شما مي‌آيد الّا آن که مرگ زمانش طولاني و بيداري آن در روز قيامت خواهد بود.

نکته مهمتر برای کسانی که فرزند خودشون رو از دست دادند اینکه مرگ فرزند برای پدر و مادر بسیار سخت و ناگواره ولی اون چیزی که من خوندم و بهش ایمان پیدا کردم این بود که مرگ فرزند سختی ها و مبارزه روحی به وجود میاره که بیشتر در جهت کمک و رشد معنوی والدین آنها در نظر گرفته شده تا خودشان.

همیشه سخت ترین وشدیدترین سختیهای زندگی ما نقش بهترین آموزگاران رو در زندگی ما ایفا میکنن  وتنها با سپری شدن زمان به ارزش آنها پی میبریم. در کتاب «در آغوش نور» شخصی که تجربه نزدیک به مرگ داشته فرشته هایی رو مشاهده میکنه که کسانی  رو که دردها و رنجهای دنیوی رو با صبر و بردباری تحمل میکنن ستایش میکنن و اونها  رو مورد لطف وعنایت الهی قرار میدهند.

مرگ برخلاف اون چیزی که ما فکر میکنیم اصلا وحشتناک نیست بلکه ماهیتی شادمانه و روحانی داره و بعد از مرگ  نوری آکنده از لطف ورحمت وعشق درانتظار ماست و مهم زندگی فردی همه ماست و اینکه هیچ چیز مهمتراز عشق نیست و باید از آزادی عمل و اختیار خودمان در این دنیا به بهترین شکل استفاده کنیم تا به زندگیمان ارزش ببخشیم.

مرگ به حدی در نظر کسی که از دنیا میره زیبا تر از زندگی در این دنیای زودگذر است که نویسنده کتاب و تجربه کننده مرگ وقتی به اجبار قصد بازگشت به دنیای مادی رو داره و به بدنِ بدونِ  خود نگاه میکنه نسبت به جسم خود احساس نفرت داره و حالت سرد وسنگین و زمینی کالبد خودش رو حس میکنه.
منبع :
دپارتمان تحقیقات تجارب نزدیک به مرگ در ایران
Department for Near Death Studies in Iran (DNDSI)

@irannde


مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا ۖ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ
(آیه 15 سوره جاثیة) 
هر کس کارِ نیک کند به نفع خود، و هر که بد کند به زیان خویش کرده است، آن گاه (برای پاداش نیک و بد) به سوی خدای خود بازگردانیده می‌شوید.
 
Whoever does a good deed - it is for himself; and whoever does evil - it is against the self. Then to your Lord you will be returned.


پیام ها 👇


1- نظام كيفر و پاداش الهى عادلانه و بر اساس عملكرد نيك و بد خود انسان است. مَنْ عَمِلَ صالِحاً ... وَ مَنْ أَساءَ

2- خداوند، به كار خير انسان نيازى ندارد. «عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ»

3- انسان‌ها در برابر قانون الهى مساوى هستند. (انسان، هر كه باشد و عمل، هر چه باشد، مورد كيفر وپاداش قرار مى‌گيرد.) مَنْ عَمِلَ صالِحاً ... وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها

4- خدا انسان را آزاد آفريده است. مَنْ عَمِلَ صالِحاً ... مَنْ أَساءَ

5- دليل معاد، عدل الهى است. مَنْ عَمِلَ صالِحاً ... مَنْ أَساءَ ... إِلى‌ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ‌

6- معاد، اميدى به صالحان و هشدارى به خلافكاران است. «إِلى‌ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ»

7- قيامت قهرى است و به اختيار انسان نيست. «تُرْجَعُونَ»

8- پاداش و كيفر الهى، اقتضاى ربوبيّت اوست. «إِلى‌ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ»
(تفسیرِ نور، محسن قرائتی) 

6 من احساس گیجی و ناراحتی کردم و به یاد آوردم که یک دختر کوچک و یک پسر تازه متولد شده دارم. با خود ...

سلام عزیزم، من یه دختر 16 ساله هستم به نظرم اعتقاداتم با همسن و سالام خیلی فرق داره، و حتی قبل از اینکه تجربه ی شما رو بخونم به آخرت اعتقاد داشتم، و حدس میزدم که ما خودمون به انتخاب خودمون روی زمین اومدیم، و با خوندن تجربه ی شما مطمئن شدم

یکی از عقیده های من اینه که هر انسانی به خاطر انجام یه سری کارهای (منحصر به خودش) پا به زمین میزاره، که شما هم بهش اشاره کرده بودین

حالا سوالی که ذهن من رو خیییییلییی درگیر کرده اینه که کاری که من باید انجام بدم چیه و مثلا من توی چه شغل و رشته ای باید باشم، من امسال انتخاب رشته کردم و رفتم رشته ی ریاضی، الان حس خیلی خوبی دارم و یه جورایی مطمئنم که به رشته ی درستی اومدم، اما هرچی فک می کنم نمی فهمم که 3 سال دیگه باید برم چه رشته ی دانشگاهی و تو چه شغلی موفق میشم، چه طور باید این رو بفهمم؟؟ 

ممنون میشم راهنماییم کنید، به نظرم یه مشاور تحصیلی نمی تونه راهنماییم کنه

من سحر هستم (نام مستعار هست، بنا به درخواست خانم س)، مشاور و روانشناس ساکن شهر شلوغ تهران.  

داستان من از زمانی شروع شد که برای تنفسم مشکل پیدا کردم‌ و مجبور بودم عمل جراحی مهمی داشته باشم. میگم مجبور، چون بدن من به شدت به داروهای بیهوشی و آنتی هیستامین دار وهمچنین آنتی بیوتیکها واکنش نشون میده و اثر خیلی عمیقی روی من داره که علتش هم دوران جنینیم هست که مادرم مصرف داروهای ممنوعه ای رو داشتن که باعث سقط جنین میشد.

در پرونده ی پزشکیم ثبت شده بود که من به بعضی داروها که اسم‌هاشون ذکر شده آلرژی دارم و به این خاطر در ۹ سالگی بخاطر تزریق پینی سیلین حتی فلج شدم و اونجا به گفته ی مادرم با نذر و نیاز  و … شفا پیدا کردم و دو سال در بیمارستان بخش فلج اطفال بستری بودم… حتی سالها بعد هنگام مواجهه با وضع حمل دو فرزندم، این خیلی مورد بحث پزشکانم بود که برای جلوگیری از عفونت چه دارویی به من تزریق شود.

من مجبور شدم این عمل رو انجام بدم. ولی گویا وضع جسمیم آنقدر خراب بود که داروی بیهوشی زیادی به من دادن و نزدیک ۵ ساعت در اتاق عمل بودم. پزشک جراحم میترسید اون بافت خاص در این ساعتها نکروز بشه یا اصطلاحا بمیره. او تمام سعیش رو میکرد که عمل رو سریع تموم کنه. به هر حال فکر کنم آخرای عملم بود که یکباره خودم رو روی سقف دیدم. تنها حسی که از اون لحظه به یادم مونده اینه که نه ترسی بود و نه اضطرابی و نه تعجبی! انگار سال‌های زیادی منتظر بودم که این لحظه فرا برسه و‌من این احساس سبک بودن و آرامش رو داشته باشم.

اون لحظه دیدم که [بدن] من را به قسمت ریکاوری آوردن و من به هوش نیومدم و می دیدم دکترم به شدت ترسیده بود و شروع کرد به سیلی زدن به صورتم که من رو به هوش بیاره، چون ساعتها گذشته بود و من هنوز به هوش نیومده بودم و‌ میدیدم که دکترم نگران بود که به همسرم(که خودش پزشک جراح هست) چی بگه .من در این فاصله در دنیای زیبایی بودم، در راهروها پرواز میکردم و بر عکس کسانی که اولش مبهوت این اوضاع میشن، من همه چیز برام آشنا و‌ملموس بود.

اون زمان دخترم ۱۰ ساله و پسرم ۴ ساله بود و‌من به طور عادی در زندگی روز مره دیوانه وار بچه هام را دوست داشتم و به تربیتشون و گرمی کانون خانواده برای روحیه ی بچه ها حساس بودم و تلاش میکردم و حتی حاضر نبودم یک شب فرزندان من حتی کنار عمه، یا خونه ی مادر بزرگ ها بدون حضور من بمونند.

یه همچین انسانی یهو‌ بدون این که کوچکترین دل تنگی یا ‌نگرانی داشته باشه با شوق و شور و اشتیاق کامل به سمت آسمان میرفتم و هم زمان میدیدم که دکتر و پرستارها چقدر در عذاب هستن و نگران… ولی مثل آدمی که از زندان آزاد شده، ذوق میکردم که آخی، اینا دیگه نمیتونن من و برگردونن. من میرفتم و فرار میکردم و این به صورت یه پرواز بود به سمت یه نور سفید. احساس آدمی رو داشتم که داره در میره که برگردانده نشه.

از این تونل سفید زیبا عبور کردم[[جالبه که ایشون به جای تونل تاریک که انتهاش نورِ درخشان هست  یک تونل نورانی دیدن]] . ناگهان یک در سفید و زیبا و نورانی به روی من باز شد و من به داخل یک فضا هدایت شدم که آنقدر این فضا زیبا بود که با کلمات و واژه ها و لغات توان بیان و وصف آنرا ندارم، حقیقتا نمیتونم وصفش کنم. همه رنگ‌ها حرف میزدن و یه جای سبز و‌خرم و بسیار زیبا.

رنگ‌های سبزش شبیه رنگ سبز این دنیا نبود، جان داشت و نفس داشت و زنده بود و مثل رنگ‌های مایع که به همه جا پاشیده شده، تمام اطراف من پر از رنگ‌های زیبا و زنده بود. از شدت شوق و ذوق بلند بلند میخندیدم. سبزه ها با یه نسیم خنک و با اون رنگ‌های افسانه ای به چپ و راست در حرکت بودن و درختان باشکوه کنار یک رود زیبا منظره ای بسیار رویایی و زیبا رو ایجاد کرده بود، همه ی این زیبایی‌ها من رو مبهوت خودش کرده بود و حس میکردم همه چیز در این فضا یه سرود مشترک ستایش رو میخونن.

در همین حال زیبا بودم که یه خانم سفید پوش بسیار زیبا که قد بلندی داشت و لباس بلند سفیدی به تن داشت که دنباله ی این لباس مثل نور به آسمان کشیده شده بود و کنار یه درخت سیب، با سیب های درشت و زیبا و قرمز رنگ ایستاده بود و من رو صدا کرد. البته کلامی از این خانم بسیار زیبا که غرق نور بود نشنیدم، ولی حس میکردم که داره من و صدا میکنه. از روی اون رودخانه ی زیبا پرواز کردم و کنار این خانم ایستادم. ایشون سیبی کنده و به من دادن و با مهربانی بی وصفی در ذهنم به من گفتن که این سیب رو بخور.

من که از زیبایی بی وصف اون جا در تعجب بودم و یه لذت عجیب غیر قابل وصف هم در وجودم بود شروع کردم به گاز زدن به اون سیب، که یهو متوجه حضور دکترم در اون جا شدم که با چشمان پر از اشک و تهدید و فریاد به من گفتن برگرد و من رو بدبخت نکن. عینا همین جمله بدون کم و زیاد به من گفته شد. [[دوستان این قسمتش من رو به یاد سیبِ آدم و حوا انداخت که باعث نزولِ اونها به زمین شد، این خانم هم درست موقعی که سیب رو گاز زدن حواسشون از عالمِ بالا به سمت زمین و دکترشون جلب شده]] من با گریه فریاد میزدم که برنمیگردم و تو رو به خدا من رو برنگردونید. دکترم با فریاد میگفت تو بچه ی کوچیک داری و هم زمان اون خانم زیبا و پر از نور با اشاره به من گفتن (بدون کلام ) که برگرد، پسر کوچکت به وجودت نیاز داره و انگار که از تمام زندگی من باخبر باشن، گفتن تو دیوانه وار عاشق فرزندانت هستی و باید برگردی. 

ادامه 👇👇👇

همون لحظه با گریه و اندوه زیاد بدون رد و بدل هیچ گونه کلامی به اون خانم گفتم من اینجا رو بیشتر از فرزندانم دوست دارم و حتی یک لحظه نمیخواهم برگردم و کنار اونها باشم. همون لحظه ایشون به من لبخندی زدن و هم زمان دکترم دست من رو کشیدن که همون لحظه من پرتاب شدم و چشمم رو باز کردم و زدم زیر گریه و تمام کارکنان با خوشحالی کف میزدن و به من گفتن چرا گریه میکنی ؟؟؟؟؟!!! میدونی همه چه حالی داشتن؟ فقط اشک بود که میریختم و به همه حتی همسرم که خیلی ترسیده بود میگفتم چرا من رو برگردوندید ؟؟؟؟؟! من نمی خاستم برگردم.  جالب این بود که همون لحظه دکترم به من گفتن که : (داشتی من رو بدبخت میکردی)

من بهش گفتم شما این رو چند بار به من گفتید، دکترم با تعجب گفت: آره و این برام عجیبه که تو‌چطور شنیدی!!!!!!

دوست نداشتم چیزایی رو‌که دیده بودم توضیح بدم. توان درکش برای هر کسی راحت نبود و بعد از دوره ی نقاهت به همسرم هر آنچه که دیده بودم را توضیح دادم… همسرم اشک میریخت و من هم اشک میریختم. الان که اینها رو برای شما مینوشتم تمام صورتم خیس از اشکه. 

هیچوقت اون زیبایی و آرامش و عظمت و شگفتی رو فراموش نخواهم کرد و از اون زمان ترس از مرگ کامل در من از بین رفته و حس پیشبینی توی من بسیار قوی شده و خیلی از حوادث رو در خواب میبینم و در بیداری هم پیش بینی میکنم.

یکی از نکات مهم در مورد سابقه بیماری آلرژی که داشتم بعد از این اتفاق و‌تجربه، تمام آلرژیم حتی به پنی سیلین که فلجم کرده بود از بین رفت و این برای همسر خودم هم که پزشک هستن خیلی عجیب بود… من بعد از این تجربه، برای سرماخوردگی بارها و بارها پنی سیلین زدم.
منبع :http://neardeath.org/persian_sahar/

** دوستان عزیز، عباراتی که داخل [[  ]] نوشته شده از زبان من و برداشتِ شخصیه من هست. 

سلام عزیزم، من یه دختر 16 ساله هستم به نظرم اعتقاداتم با همسن و سالام خیلی فرق داره، و حتی قبل از ای ...

سلام دختر عزیزم، خوشحالم که مطالب تاپیک مورد توجهت قرار گرفته. 

اعتقاداتت درست و بجا هستن، چه خوب که دنبال فلسفه و ماموریت زندگیت هستی. 

ببین عزیزم، همه تجاربِ نزدیک به مرگ، ماموریت اصلی و کلیه همه ما انسانها رو روی زمین در درجه اول، عشق ورزیدن به همه جهان هستی و موجودات و مخلوقات و به خصوص همنوعانمون می دونن، اینکه به بقیه موجوداتِ دنیا محبت کنیم، تسکین و آرامشی باشیم برای بقیه و به بهتر شدن زندگیه اونا کمک کنیم و... و بعد در مرحله بعد کسبِ علم و دانش هست، مثلا آقای زمانی در تجربه مرگشون میگن که در مرورِ زندگیشون بعد از مرگ، هر موقع که کاری کرده بودن که در جهت یادگیری و آموزش و افزایش دانشی بوده در عالمِ بالا خیلی خیلی مورد تشویق و محبت قرار گرفتن. 

حالا در کنارِ این دوتا ماموریتِ کلی که برای همه ما مشترک و در راس همه چیز هست، هر کدوم از ما نقش و تاثیرِ منحصر به فردِ خودمون رو توی این دنیا داریم که به نظرِ من برای پیدا کردنِ اون ماموریت، اولا مهمترین چیز اینه که ببینیم خدا چه استعداد و علایقی در وجودِ ما گذاشته (چون همه کارهای خدا از روی حساب و کتاب و حکمتِ دقیقی هست) پس اگه ما استعداد و هوش و یا علاقه خاصی به یک رشته یا موضوعی داریم حتما نشونه خواستِ خداوند و راهنمایی ما در جهت انجام ماموریت زندگی مونه چون خدا اون استعدادِ خاص رو بیخودی به ما نداده و به طورِ حتم این جزو لوازم و ابزارِ لازم در جهت انجامِ ماموریتمون بوده. 

دوما وقتی ما کاری رو شروع می کنیم یا قدم به رشته ای میزاریم باید دقت کنیم ببینیم احساسِ قلبیمون نسبت به اون چیه مثلا احساس رضایتمندی و آرامش رو در ما ایجاد میکنه و از انجام اون لذت می بریم یا خدای ناکرده ما رو دچار اضطراب و تشویش و دلزدگی می کنه، اگه احساسمون خوب بود معنیش اینه که ما درجهت فطرت و ماموریتمون قدم برداشتیم و راهمون درسته. 

من چیزی که از مطالعه تجارب ِنزدیک به مرگ متوجه شدم اینه که اونها به خاطر حکمت و مصلحتِ خداوند بعد از برگشتن دوباره به زندگی، ماموریت خودشون رو فراموش کردن (درست مثل ما) و به اونها گفته شده نیازی نیست دنبال ماموریت زندگیشون بگردن چون اون خودش خود به خود اتفاق میوفته و خداوند خودش زمینه و شرایطش رو فراهم میکنه ( مثلا با یک سری  اتفاقات  یا قرار گرفتن بعضی شرایط و افراد در مسیر زندگی ما ) 

الان همینکه شما احساسِ خوبی از رشته تحصیلی که انتخاب کردی داری نشونه درست بودنِ مسیرت هست، کارِت رو درست و با تمام توان و استعدادت انجام بده باقیش رو به خدا بسپار و به خودش توکل کن و به نشانه ها هم دقت کن. دستِ خدا به همراهت باشه انشاءالله 🙏🙏🙏

سلام دختر عزیزم، خوشحالم که مطالب تاپیک مورد توجهت قرار گرفته.  اعتقاداتت درست و بجا هستن، چه ...

چقدر زیبا وجالب بود واقعا با حرفایی که انقدر ادمو ازمرگ میترسونه چقدر تفاوت داشت.خوشبحالتون که حسش کردین

وروزی آدمها یک بار برای همیشه از چشمانت می افتند....مهم نیست نسبتشان چقدر نزدیک است یا چقدر دور.....مهم اینست تا ابد هیچ حسی به آنها نخواهی داشت!!!
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792