2733
2734
عنوان

✨🌄✨تاپیکِ جامعِ زندگی پس از مرگ (در جهتِ تسکینِ داغدیده ها)✨🌄

| مشاهده متن کامل بحث + 373469 بازدید | 4015 پست

من خیلی خیلی دل سختم اصلاازمرگ کسی ناراحت نمیشم خو باگریه کردنم کاری درست نمیشه مرگ یع چیزطبیعی هستش برای اون میت فقط بایدقرآن ودعاکردوفاتحه وصلوات ونماز خوندهمین به کارش میاد نه شیون وگریه وزاری من

لادن ژاوه وند که روزگاری کارتن خواب ومعتاد  بود و جسم بی جانش روزگاری نه چندان دور در جوی آب به ...

وای چه زندگیه سختی داشته   

فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان دل گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد،این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!❤️❤️

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

[QUOTE=98306822]میگن بزرگترین پاداش به صبر بعداز مرگ تعلق میگیره مایی که دایی و بابابزرگ و مادربزرگم عید غدیر ماشین ...[/QUOT


با خوندن این مطالب واقعا شاید فقط فکر کنیم اونایی که رفتن تو آرامشن ولی ما چی ... منی که 6 ماهه باردار بودم و داشتیم اتاق بچمون و میچیدیم یه صبح اومدم دیدم کسی که تکیه گاه زندگیم بود افتاده رو زمین بدون هیچ عارضه ای .... از اون روز تا الان تو زبونم نمیچرخه بگم خدایا شکرت ... دارم از غم دوریش از دلتنگیش دیوونه میشم 

2728
[QUOTE=98306822]میگن بزرگترین پاداش به صبر بعداز مرگ تعلق میگیره مایی که دایی و بابابزرگ و مادربزرگم ...

عزیزم واقعا درد سنگینیه...یه وقتایی خدا یکاری میکنه که ادم توش میمونه نه میتونه کفر بگه نه شکر..امیدوارم خدا به دلمون آرامش بده...روحش شاد عزیزدلم

من به عنوان یک مجرد نظر میدم و نظرمم کاملا شخصیه. مجبور نیستید افکارتونو به کسی که نظرش مثل شما نیست تحمیل کنید. آدما قدرت تشخیص دارن

《درک واقعیت توبه در آن عالم》

پاسخ آقای زمانی قلعه (تجربه کننده 32 دقیقه مرگ تقریبی) به واقعیت توبه و آثار آن بعد از مرگ  :
مفهوم توبه تا آنجا که از دوران نوجوانی به یاد دارم، در ذهن من غلط و ناقص تعبیر شده بود.
تصور میکردم هرخطایی انجام داده باشم فقط کافی است به مکانی مقدس بروم و مدتی گریه کنم و بنا به فرض قرآن را بر سر بگیرم و متوسل به انبیاء اولیاء بشوم و فقط و فقط با گریه و اظهار پشیمانی لفظی مشکلم حل میشود و خداوند مرا میبخشد
چقدر در دعاهای مختلف و شبهای خاص ضجه زدم و از خداوند طلب عفو کردم و بارها و بارها الهی العفو گفتم.
و چه بسا هربار پس از پایان دعا به محض بیرون آمدن از مراسم دعا، همانجا و در محل درب خروجی جلسات شروع میکردم به انجام گناهانی مثل هرزه چشمی، قضاوت درباره دیگران و...
در آن عالم، در مرور زندگی خودم تمام آن تلاشهای بی ثمر را به تفکیک ، یکی یکی و با تمامی جزیٔیاتشان مرور کردم و تک تک آن لحظات را زندگی کردم و دریافتم اصلا به این سادگی ها که من فکر میکردم نیست.
چراکه(قبل از آن واقعه)در طول زندگیم همه گناهانم را در ذهن خود جمع می بستم و اسم همه انواع خطاها و اشتباهاتم را میگذاشنم (گناه) و به خیال خودم بابت همه آنها طی چند دقیقه یکجا توبه میکردم و خیال میکردم توبه عین آبی است که روی آتش ریخته میشود و باخود می اندیشیدم آتش خاموش شد و تمام.
اما در آنجا به من تفهیم شد انواع گناهان و خطاها جایگاه خودشان را دارند و من برای توبه از انواع گناه باید جداگانه به آنها بپردازم.
البته توضیح آن مفصل و قدری مشکل است که ان شاءالله در کتاب به آن پرداخته خواهد شد چون وضعیت انواع گناه باید جداگانه شرح داده شود.
اما یک مثال میزنم تا معلوم شود توبه کردن از مواردی که حق مردم و به نوعی باعث آزار دیگران شدن بوده (یعنی مواردی که فقط حق خودم یا خدا نبود) خیلی سخت و متفاوت است.
چون برای حقوق مردم باید دانه به دانه و تک تک رسیدگی و از آنها توبه کنم.

مثال زیر کاملا واقعی است:
مدتی بعد از اینکه از آن دنیا برگشتم رفتم تا بابت حقی که کسی بر گردنم داشت رضایت بگیرم و از آن توبه کنم و از رنجی که در آن دنیا بابتش خواهم کشید پیشگیری کنم.
زیرا در آنجا مشاهده کردم همین حقی که از آن فرد بر عهده ام بود تا چه حد رنج آور و دردخیز بود.
قضیه ازین قرار بود که سالها پیش حدود یک میلیون تومان به فردی در شهر شیراز بدهکار بودم و پرداخت نکرده بودم
بنابراین پس از تجربه کردن آن عالم با اینکه مدتی طولانی از آن قضیه گذشته بود، از شهر خودم (اصفهان) سفر کردم و به سراغ ایشان در شیراز رفتم اما او تغییر مکان داده بود و خیلی این در و آن در زدم تا بالاخره او را یافتم.
ولی پولی که توانسته بودم تهیه کنم تا به او بدهم یک سوم اصل مبلغ یعنی حدود سیصد هزار تومان پول بود که با خودم برده بودم.
مبلغ را به ایشان دادم و گفتم من تغییر کرده ام و مابقی پول شما را هم قسطی خواهم داد.مرا ببخشید.ایشان کمی خودش را عقب کشید و مرا باور نکرد و به من گفت:ٌدوباره چه کلکی سوار کردی ؟ برو خدا روزیت رو جای دیگر حواله کنه.
من به گریه افتادم.و از اینکه نتوانم رضایتش را بگیرم و آن حق همچنان باقی بماند وحشتزده شدم التماسش کردم.
خواستم دست ایشان را ببوسم.ولی خودشان را کنار کشیدند و به من پشت کردند و رفتند و همین طور که دور میشدند میگفتند:
 《 من نه مدرکی دارم که پلیس رو صدا بزنم بگیردت و نه توانشو دارم که پولمو به زور ازت بگیرم 》.
اما من که دقیقا میدانستم و مشاهده کرده بودم که نتیجه ی این حق بر گردن مانده، چه خواهد بود، باز هم ادامه دادم و با اصرار و زاری التماسش کردم.
تا اینکه به لطف خدا وقتی ایشان التماس و پافشاری مرا دیدند، ایستادند و با تعجب نگاهم کردند و گفتند :
《 اگر واقعا اینقدر تغییر کرده ای که پس از گذشت اینهمه سال آمده ای پول مرا پس بدهی. برو حلال و طیب و طاهر باشد برایت. نوش جانت باشد. اصلا پول را نمیخواهم. ترا میبخشم》
من دوباره به روح پدرشان قسم دادم که از من راضی باشد.
و ایشان برگشت مرا بغل گرفت و گفت:
《 برو ! با خیال آسوده برو.》ادامه👇

ادامه مطلب بالا 🖕

بنده متخصص امور مذهبی نیستم و چیزی درباره ی روش کامل و دقیق توبه نمی دانم.
اما با تجربه دقیق و جزء به جزئی که در آن عالم برایم رخ داد شک ندارم درباره آنچه از دیگران بر گردنم مانده فقط همین روشی که مثال زدم را میشود توبه دانست.

یعنی دقیق، تک تک و نفربه نفر باید بروم به افراد مراجعه کنم و جبران کنم و رضایت بگیرم.
اگر هم قرار باشد بدون جبران رضایت بدهند، آنها خودشان باید این لطف را بکنند وگرنه تنها با گریه و دعای لفظی به درگاه خدا نمیشود از حقوق مردم توبه کرد.

روش اشتباه من تا قبل از آن واقعه و تحربه ی آن دنیا اینطور بود که مثلا وقتی عازم زیارتی میشدم تلفن را برمیداشتم و به یک لیست بلندبالا زنگ میزدم و به همه فقط یک جمله میگفتم "با اجازه شما نایب الزیاره هستم هر بدی ,خوبی ,از من دیدید حلالم بفرمایید,امری ندارید؟ خداحافظ"
و نفر بعد ...
حتی در یک مورد متوجه شدم شخصی را با همین کارم یعنی با خداحافظی و حلالیت طلبیدنم رنجانده و ناراحت کرده بودم
 و آن هم به اینصورت بوده که آن فرد مدتهای طولانی آرزوی آن زیارت را در دل داشت و من با یادآوری آن دلش را سوزانده بودم و ایشان از اینکه توان رفتن ندارد شاید اشکش جاری شده بود.
🔸 طبق آنچه تجربه کردم میدانم با توبه کردن قلبی و لفظی درباره ی حقوق مربوط به خداوند امکانش هست که لطف خدا شامل حالمان شود و حضرت حق ما را ببخشد ولی برای حق و حقوق مردم اینطور نیست.
برای اینها باید فکر دیگری بکنیم و روشش فرق میکند.
یعنی باید عملی ، تک تک ، مراجعه و جبران کنیم و رضایت را واقعا کسب کنیم.
به طور خلاصه میخواهم عرض کنم که درباره ی حقوق انسانهای دیگر، اینکه با لفظ و دعا در خلوت خودمان موضوع را به خدا بگوییم و از آمرزنده ، آمرزش بخواهیم حتما لازم هست اما اصلا کافی نیست.
اما در کل اگر بخواهم توبه کنم میدانم که:
 تا حالا هرچه بوده گذشته و کاری است که انجام داده ام و شده.
فقط از حالا به بعد سعی کنم خوب باشم.
همه را ببخشم.
به همه کمک کنم.
شادی به وجود آورم.
گریه خلق نکنم.
حسرت و افسوس دنیا را نخورم ,
حسرت یعنی: (( ای کاش,ای وای,ای دریغ ...))
بدی های دیگران را فراموش کنم.
و فقط سعی کنم تا جایی که میتوانم ساده و خوب باشم چرا که او همواره دارد مرا مینگرد در حالی که به من عشق مطلق دارد.
🔸میدانم که《خدای این زندگی و آن زندگی》به گونه ای است که انگار همواره لبخندزنان نگاهم میکند و منتظر من است تا به سویش برگردم و به بخشنده بودنش اعتماد و یقین داشته باشم.
اما مباد آن روزی که خودم به خودم اخم کنم و باورم نشود که توبه ممکن است.
اینها واقعیاتی است که شخصا تجربه کرده ام و امیدوارم مطالعه اش برای شما عزیز هم سودمند باشد. 

2740
ادامه مطلب بالا 🖕 بنده متخصص امور مذهبی نیستم و چیزی درباره ی روش کامل و دقیق توبه نمی دانم. اما ب ...

خیلی قشنگ و تاثیرگذار بود

سلام حضرت دلبر , سلام قرص قمر , زمین که لطفی ندارد از اسمان چه خبر؟؟؟؟؟
وای توروخدا ببخش گفتی کارتون خواب سریع فکرم رفت سمت اعتیاد،،معذرت میخوام گلم،،ایشالله هر مشکلی داری ...

ن عزیزم خواهش میکنم بهتر بود بگم بی خانمان.... روزای خیلی سختی رو گذروندم ک مرد میخواد جای من باشه

ک طرفی ک در حدت نباشه بیاد تو روت بهت بگه آواره.... هی خواهر... گذشت اون روزا فقط رد پای خاطره هاش مونده 

مهربان جان وقتی ی نفر میگه برام دعا کن یعنی دستش از خیلی جاها کوتاه شده ولی امیدش همچنان اونو ب تقلا وا میداره.... مهربان جان  برام رسیدن ب آرزوم میشه 1 صلوات مهمونم کنی؟ با قلب مهربونت ک ب خدا نزدیکه 
چرا طلاق نمیگیری گلم ؟

اونموقع اونجوری بود عوض شد خدا مهربونی کرد منم صبوری کردم الان ی آدم دیگه است الحمدلله 

مهربان جان وقتی ی نفر میگه برام دعا کن یعنی دستش از خیلی جاها کوتاه شده ولی امیدش همچنان اونو ب تقلا وا میداره.... مهربان جان  برام رسیدن ب آرزوم میشه 1 صلوات مهمونم کنی؟ با قلب مهربونت ک ب خدا نزدیکه 
ن عزیزم خواهش میکنم بهتر بود بگم بی خانمان.... روزای خیلی سختی رو گذروندم ک مرد میخواد جای من باشه ...

رد پاشم پاک کن بره اصلا دیگ ب گذشتت فکر نکن از کاه کوه نساز همچیرو براخودت بزرگ نکن میدونم شرایطی ک گفتی واقعا سخته و تحملش سخت تره ولی خب باید فراموش کنی و بگذری ازکنارش😊

گاهی "هیچکس" را نداشتـه باشی بهتـر است...            باور کن بعضیـها تنهاترت میکننـد...  
عزیزدلم زندگی و شرایط سختی داشتی، معلومه دختر قوی هستی که تا الان دووم آوردی، تحمل شرایطی که تو تجرب ...

اینقدر مهربونیت و دعای قشنگت ب دلم نشست ک چشمم پر از اشک شد خیلی وقت بود همچین مهربونی بس چشم داشتی رو نگرفته بودم 

ان شاء الله خدا دلت رو شاد کنه

ان شاء الله میام پست قشنگت رو هم میخونم (شوهرم نی نی سایت رو دوست نداره قاچاقی میام😁) 

مهربان جان وقتی ی نفر میگه برام دعا کن یعنی دستش از خیلی جاها کوتاه شده ولی امیدش همچنان اونو ب تقلا وا میداره.... مهربان جان  برام رسیدن ب آرزوم میشه 1 صلوات مهمونم کنی؟ با قلب مهربونت ک ب خدا نزدیکه 
رد پاشم پاک کن بره اصلا دیگ ب گذشتت فکر نکن از کاه کوه نساز همچیرو براخودت بزرگ نکن میدونم شرایطی ک ...

ن اتفاقا اصلا نمی‌خوام فراموشش کنم چون ب خودم افتخار میکنم هروقت کم. میارم میگم از مرقد امام ک بدتر نیست ک وسط ی مشت معتاد کارتن خواب زندگی کردی اونم کی ته تغاری ک آفتاب بهش نتابیده بود روی ی پیک نیک توی آفتاب غذا میپخت اونم چقدر؟ اونم چی میپختم مگه ؟ ن هیچ وقت نمی‌خوام فراموش کنم اونا افتخارات منه از صبوریم از محکم بودنم از کم نیاوردنام... منکه دومین دانشگاه علوم پزشگی ایران درس میخوندم... توی گرمای خرداد و تیر در حال له له زدن زیر آفتاب درس میخوندم چون هیچ سقفی بالا سرم نبود و هر کس ب خودش اجاره میداد بهم هرچی میخواد بگه منی ک توی 7000 نفر شده بودم 36... نگم برات... وقتی ک ب اون روزا فکر میکنم میگم دمت گرم خانم کاش منم ی تکیه گاه مث تو داشتم ک اینجوری پشتم بود و کم نمیاورد

مهربان جان وقتی ی نفر میگه برام دعا کن یعنی دستش از خیلی جاها کوتاه شده ولی امیدش همچنان اونو ب تقلا وا میداره.... مهربان جان  برام رسیدن ب آرزوم میشه 1 صلوات مهمونم کنی؟ با قلب مهربونت ک ب خدا نزدیکه 
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687